عشق تو همچون حباب و دوستت دارم هنوز
هرسوالم بی جواب و دوستت دارم هنوز
دردلت شهری شلوغ است و تو تنها دلبری!
چهره ات پشت نقاب و دوستت دارم هنوز
نور می باری به قلبم، می شود روشن دلم
نور تو همچون شهاب و دوستت دارم هنوز
سربه دامانت نهم، مهر تو را باور کنم
آه..مهرت ازشراب و دوستت دارم هنوز
می نشینی در کنارم، قولهایت بی شمار!
وعده ات نقشِ بر آب و دوستت دارم هنوز
بی خبر ترکم کنی، از من نمی گیری سُراغ
بی تو من درالتهاب و دوستت دارم هنوز
باز می آیی و این دل را فریبش می دهی
هست حق انتخاب! و دوستت دارم هنوز
شعر می خوانی برایم از وفا و عشق ناب!
ادعایت! بی حساب و دوستت دارم هنوز
درکمال بی وفایی، باز می بافی دروغ
دردلم رنج وعذاب ودوستت دارم هنوز
چشمهایت را نمی بندی به روی هیچ کس
دیده ات همچون عقاب و دوستت دارم هنوز
عشق در دنیای تو رنگی ندارد جز فریب
عقل هم دراعتصاب و دوستت دارم هنوز
یار مردم دار!! من، ازمن چه میخواهی دگر
چَشمِ خیس و بختِ خواب و دوستت دارم هنوز
عاقبت بینا شدم، دیدم که یارت نیستم
رد شدم ازاین سراب و و دوستت دارم هنوز
فروغ فرشیدفر
برچسبها: فروغ فرشیدفر , عشق

