دوستی افغانستانی داشتم که تعریف می کرد:
زمان تحصیلم در سوئیس،با یکی از اساتید دانشگاه مان رفتیم کافه
نزدیک دانشگاه تا قهوه بخوریم.حرف از حکومت و اوضا ع بد سرزمینم شد.
استادم حرف جالبی زد که همواره توی ذهنم نقش بست..
استادم گفت:فکر نکن برای کشورها قرعه کشی کرده اند و مردم سوئیس
به خاطر شانس خوب ؛این حکومت گیرشان آمده و مردم شما بدشانس
بودند وبه این روز افتادند.بلکه هرملتی ،حکومتی را می سازد که سزاوارش
هست واتفاقا مردم سوئیس،حق چنین حکومتی را داشتند
و شما هم حق تان از اینی که دارید،نیست...
دوستم می گفت:کمی احساس تحقیر کردم،به همین خاطر پرسیدم
هموطنانم چه کاری باید انجام دهند تا تغییر کنند؟
استاد قهوه فنجان را از کنار دهانش پایین آورد،لبخندی زد وگفت:
هرسوئیسی در سال 10کتاب می خواند.تو اگر یک هموطنت را دیدی
از طرف من به او بگو چنانچه مردم کشورت سالی یک کتاب بخوانند
کشورت تغییر خواهد کرد.این راه حل به کشورهای مشابه و همسایه
نیز قابل تعمیم است.
قانونی داریم که همیشه صادق است:"ما به محیط خود عادت می کنیم"
اگر با آدم های بدبخت نشست وبرخاست کنید،کم کم به بدبختی عادت
می کنید و فکر می کنید که این طبیعی است...
اگر با آدم های غرغرو همنشین باشید عیب جو وغرغرو می شوید
و آن را طبیعی می دانید...
اگر دوست شما دروغ بگوید،در ابتدا از دستش ناراحت می شوید
ولی در نهایت شما هم عادت می کنید به دیگران دروغ بگویید و اگر مدت
طولانی با چنین دوستانی باشید،به خودتان هم دروغ خواهید گفت..
اگر با آدم های خوشحال و پرانگیزه دمخور شوید،شما هم خوشحال
و پرانگیزه می شوید واین امر برایتان کاملا طبیعی است..
تصمیم بگیرید به مجموعه افراد مثبت ملحق شوید
و گرنه افراد منفی شما را پایین می کشند
واصلا متوجه چنین اتفاقی هم نمی شوید..
موضوعات مرتبط: 🌿موفقیت
برچسبها: تفکر , داستان های کوتاه

