
![]()
![]()
![]()
وقتی عبارت ” 🌸خدا را به یاد داشته باش🌸 ” را می خوانم
در ذهنم و در قلبم گزینه ” همیشه ” را برایش تیک ✅می کنم . . .


![]()
![]()

👀![]()


![]()
![]()


برچسبها: خدا , 221 , محرم
💚✨ادامه مطلب✨💚
حسین ، یاری بکن شعرم بگیرد
نمک از سفره ی زهرا بگیرد
تمام واژگانم درد عشق است
حسین آموخت تکلیف دل عشق است
بقدری باید از عشقت بگویم
بخشکد آب دریا در گلویم
حسین ای عشق تو اسرار هستی
تمام عاشقانت غرق مستی
مرا سیراب کن با جرعه ای عشق
بزن نام مرا در جرگه ی عشق
مرا آموخت در قنداق مادر
بسوزم تا قیامت پشت آن در
تمام عالم آن شب سوخت با در
حسین از کوچه گفت ای وای مادر
چرا پهلوی مادر را شکستند
عجب در سوگ پیغمبر نشستند
حسین ای صاحب نفْس مسیحا
حسین ای دلبر ام ابیها
گرفتار تواییم از روز اول
پیاده ، اربعین ، پا ، زخم تاول
کدامین عشق این اندازه زیباست
کدامین راه تا مقصد چنین راست
اگر طوفان شود کشتی تو هستی
گنهکارم اگر ، راهم نبستی
چراغ راه گمراهان عالم
حسینی نیست هرکس مانده در غم
حسین من ، من و با حسرت آهی
تورا من دوست دارم یک نگاهی
مجیدسمیعی
برچسبها: مجیدسمیعی , محرم
دستم به سینه است رویم به کربلا
این دست سالهاست با سینه آشناست
..
های های گریه شد از خیمه ها بلند
قطعه قطعه جسمها سر جدا به نینواست
...
جاری بود فرات از آب دیده ها
زینب اسیر غم بی پشت و بی پناست
...
این مشک پاره شد شرمنده از عباس
فرق شکسته هم از شاه کربلاست
...
این جسم اکبرست اوفتاده بی کفن
وان دست قاسم است که قرمز از حناست
...
این سر کوچکی بینی به خاک وخون
از آن اصغرست معصوم و بی گناست
...
تیر سه شعبه رفت بنشست بر گلو
قلب رباب هم بی تاب و در فناست
عبدالنبی اکبری
برچسبها: عبدالنبی اکبری , محرم

💠💫ای غریب خراسان سیدی یا رضاجان
🖤💫داغ تو بر دل ما چشم ما بر تو گریان
💠💫سینه ات پر شراره دیدهات پر ستاره
🖤💫هم غمت بی شماره هم جگر پاره پاره
💠💫مرغ دلم شور و نوا می کند
🖤💫ذکر علی بن رضا می کند
💠💫می پرد و می رود از سینه ام
🖤💫آه که عشق تو چها می کند
🖤💫شهادت امام رضا (ع) تسلیت باد
برچسبها: شهادت , تسلیت , محرم
وقتی که یا حسین میگم
پر میزنه دلم میره
از آسمون عشق تو
یه جون تازه می گیره
پای پیاده ی دلم
میاد توی جاده ی عشق
یه حال خوب ناتموم
از برکت زاده ی عشق
میاد به بین الحرمین
یه گوشه ای جا میگیره
از برکت اسم شماس
که قلب من پا میگیره
شب زیارتیت اقا
همین که اشکم میچکه
چشام فرات میشه بیاد
درد و دلاش وهی بگه
دلم میخواد برات بشه
مهمون صحن تو شدن
دلم یه کربلا میخواد
اگه میشه بده به من
روشن بشه چشای من
به دیدنت اقام حسین
از این حرم به اون حرم
میون بین الحرمین
#شکوفه_دهقان
برچسبها: شکوفه دهقان , محرم
پرستوهای عاشق راهی یک سرزمین اند
همه ساله مهاجرهای فصل اربعین اند
چه زیبا پرگشوده در افق های رهایی
برای اِذن در صحن امیرالمومنین اند
قرار همدلی و حرکت از ایوان مولاست
پرستو ها همه گرد امام الـعارفین اند
به روی کوله ها عکس شهیدان
شهیدانی که سـرباز یل ام البنین اند
میان راه مـرز مـوکـب حـرم ها
به هرجا مردم ایران زمین اند
همه عالم پر از عشق حسین است
جوانان پای اهداف حسینی آتشین اند
جهانی گشته است این مکتب عشق
ولیکن مردم ما از همه عاشق ترین اند
به راه روشن سرخ حسینی
همیشه اهل ایران اولین اند
همین زُوار عاشق وقت میدان
به پیش خصم سدی آهنین اند
سید محسن نصرالهی
برچسبها: سیدمحسن نصرالهی , محرم
ای تشنهتر از تشنهکامانِ زمین،
ای خورشیدِ بریده از افق،
ای قامتِ راست در میانِ نیزهها
نام تو،
در باد میگردد
و هر کجا که اندوه
آشیانه دارد،
آهسته زمزمه میشود:
یا حسین…
تو رفتی
اما نه چون آنان که میمیرند،
تو رفتی
چونان کسی که بر مرگ
غلبه کرده باشد
با خونی که
هنوز در رگهای ماست.
دشتی
که نامش کربلا شد
نه خاک بود،
که آسمانِ افتاده بر زمین بود.
و آن خیمههای سوخته،
کتابِ بازِ تاریخاند،
که صفحه به صفحه
اندوه مینویسند.
زینب،
در دلِ نیزهها
صدایت را بلند کرد
و از آن روز
هر مادری
با لالاییِ اشک،
نام تو را
در گوشِ فرزندش میگوید.
یا حسین…
نه یک نامی،
نه فقط شهیدی،
که خودِ حقیقتی
در زمانهای
که همه چیز
فرو میپاشد،
جز یادِ تو.
ای وارث سکوتِ شبهای بیپناه،
ای جاری در اشکهای بیصدا،
ما هنوز
بر خاکِ عطش
میافتیم
تا از نام تو
سیراب شویم.
و منتظریم...
با زخمهایی کهنه،
با چشمانی به راه
تا آن فرزند،
آن شمشیرِ وعدهدادهشده،
ذوالفقار به دست
از پس پردههای غیبت
طلوع کند،
و انتقامِ خونِ تو را
از جهانی
که هنوز
بوی نیزه میدهد،
از ظالم
بگیرد.
یا حسین،
دلمان را
به آمدنِ او
گره زدهایم…
و تا روز وعده،
با نام تو
گریه خواهیم کرد
اللهم عجل لولیک الفرج
محمد رسول بیاتی
برچسبها: محمدرسول بیاتی , محرم
دلی
که از عشق
پُر است
ولی نمیداند
چگونه
با نسیم
سخن بگوید
عاشقم
و این عشق
نه شعله است
نه خاکستر
چیزیست
میان خواب و بیداری
که هستیام را
آهسته
میبرد به جایی
که نامش را نمیدانم
دختری هست
رقیهنام
که مرا
مثل یک سنگ کوچک
در جویبار نگاهش
غرق کرده
همه از لیلا گفتند،
همه از شیرین نوشتند
اما هیچکس
در چشمهای رقیه
غروب را ندید
و من
در مهتابی که از چشمانش میچکد
راه خانه را
گم کردهام...
حمیدرضا پورمقصودی
برچسبها: حمیدرضاپورمقصودی , محرم











