✈2★در امتدادک🍃♥️🍃ــمهتاب🍂🧡💙🍂وچه👤

🦋🪁🌳✰فراموش نکنیدکه سپاسگزار باشید.هر روز(حوالی خدا)☀️♡

روزهایی نه چندان دور،

🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊
✈2★در امتدادک🍃♥️🍃ــمهتاب🍂🧡💙🍂وچه👤 🦋🪁🌳✰فراموش نکنیدکه سپاسگزار باشید.هر روز(حوالی خدا)☀️♡

روزهایی نه چندان دور،

روزهایی نه چندان دور،
غرور من،
به زنی بود که از هزار پاره‌ی آینه،
دوباره خویش را می‌آراست.
منی را که
شب‌ها،
اشک می‌شدم،

تا سینه‌ام از سنگینیِ غم ها تهی گردد.
و سپیده‌دمان،
با همان چشم‌های شبنم‌زده،
قامت برمی‌کشیدم،
استوار و بی‌هراس
بر می خاستم.
و نجوا می‌کردم
به گوشِ سایه‌ام:
«بنگر! هنوز سروِ قامتت پابرجاست.
هنوز کاخ اراده ات برپاست.»

اما، دریغا که دیگر...
آن عزمِ صیقلی
آن شوق پرواز گم شده است.
خسته‌ام،
از تاختن،
از بنای این ویرانه ی مدام،
از نقش بودن بر این صحنه‌ی محال...

پنداری، فاتحِ تمامِ پیکارهای جهانم،
جز نبردِ دیرینه‌ای که با روحِ خود داشتم.
و این، تلخ‌ترین باختِ من است؛
وقتی آیینه، چهره‌ی حریفِ مغلوب را،
در عمقِ چشمانت فریاد می‌زند...


صبا یوسفی صدر


برچسب‌ها: صبایوسفی صدر

تاريخ : چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۴ | 11:45 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.