جنگجویی از استادش پرسید: بهترین شمشیرزن کیست؟
استادش پاسخ داد: به دشت کنار صومعه برو. سنگی آنجاست. به آن سنگ توهین کن.
شاگرد گفت: اما چرا باید این کار را بکنم؟ سنگ پاسخ نمی دهد.
استاد گفت: خوب با شمشیرت به آن حمله کن.
شاگرد پاسخ داد: این کار را هم نمی کنم. شمشیرم می شکند
و اگر با دست هایم به آن حمله کنم، انگشتانم زخمی می شوند و هیچ اثری روی سنگ نمی گذارد.
من این را نپرسیدم. پرسیدم بهترین شمشیرزن کیست؟
استاد پاسخ داد: بهترین شمشیرزن، به آن سنگ می ماند،
بی آن که شمشیرش را از غلاف بیرون بکشد،
نشان می دهد که هیچ کس نمی تواند بر او غلبه کند.
برچسبها: داستان های کوتاه , مثبت
تاريخ : یکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰ | 6:36 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |