بوی بهاران آمد، شکوفههای بهاری
چهچه بلبلان آمد، نوایی بیقراری
غنچه ز شوق رویش، گشود برگِ نازش
آمد نسیم مستی، ز دشت سبز ساری
ابر سبکپر آمد، به قلّههای خاموش
بوسید قطرهی شبنم، گذاشت یادگاری
خورشید خندید، پس از غبارِ باران
تابید نورِ مهرش، به باغِ روزگاری
چون سبزه در هوایت، دلم ز خاک روید
ای فصلِ دلنوازی، نوای ماندگاری
چشمان خسته شب به نور صبح وا شد
رقصید نور مهتاب ، به جویبارِ جاری
آغوش دشت وا شد، به مهر و عطرِ گلها
دل ها ز خوابِ غفلت، رها شد از حصاری
آمد سرودِ مستی، ز نغمههای بلبل
پر زد به سوی بستان، امیدی یادگاری
رنگین کمان ، ز اشک و نور برخاست
در آسمانِ آبی، چو گوهری نگاری
با نغمههای باران، رهی ز غم گشودم
رفتم به سوی فردا، ز دامنِ بهاری
بگذر ز خواب غفلت،نور عشق بنگر
راهیست بی نهایت،به اوج رستگاری
علی مرتضی موحدی
برچسبها: علی مرتضی موحدی , بهار
تاريخ : شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴ | 12:4 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |