این زمستان را نبین ما هم بهاری داشتیم
در نسیمش جان گرفتیم، روزگاری داشتیم
درحریم چشم او شب ها دعایی خوانده ایم
با نگاهی سرد ، اما دلربایی داشتیم
خنده اش پژمرد ورفت از لب بهار زندگی
در دلش شاید زمانی اعتباری داشتیم
مانده ام با چند شعر و عکس هایی نیمه جان
در خیال خویش گاهی یادگاری داشتیم
کوچه ها بی او چه خاموش اند و بی برگ و نفس
زیر باران های ممتد ، بی قراری داشتیم
عشقمان بازی شد و ما باخت را عاشق شدیم
باخت را هم با دلش شیرین قراری داشتیم
گفت دیگر بازگردی نیست... اما در دلش
گو نهان از چشم او ما هم دیاری داشتیم
باز می گردد به لب شعری که از او مانده است
در صدای بیت هایم یاد یاری داشتیم
کوچه ها دلتنگ شد وقتی که بی من می گذشت
در غم پاییز ها اشک و غباری داشتیم
ارسلان رشیدی
برچسب‌ها: ارسلان رشیدی
تاريخ : شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴ | 11:40 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |