نه کسی ماند کنارم، نه نگاهی مانده
کو مسیرِ دلِ من؟ راهِ پناهی مانده؟
من و یک جادهی تاریک و دلِ تنهایم
من و این بود و نبودِ غمِ بیهمتایم
دلِ من خسته شد از موعدِ بیپایانی
از همین رفتنِ بیمقصد و سرگردانی
دستِ تقدیر مرا سوی چه راهی برده؟
چشمِ من خیره به فرداست، ولی پژمرده
دل اگر ناله کند، پاسخی از کس نرسد
ماه اگر چهره دمد، نور به هرکس نرسد
زخمهایم همه بیمرهم و بینام و نشان
من و یک سایه که گفتی نرود لیک... نمان
اهورا مهجوری
برچسبها: اهورامهجوری
تاريخ : جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ | 12:26 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

