گفتم پدر ، گفتا جهان
گفتم غمش، گفتا نهان
گفتم که می خندد ببین
گفتا که می گرید ز جان
گفتم که چون کوه استوار
گفتا ولی آتش فشان
گفتم پدر آب روان
گفتا پی نانی دوان
قدش از این دوران کمان
یک دم بهار، عمری خزان
فارق ز دنیای و زمان
در احتضاری جاودان
گفتا بخوان بر غربتش
یا رب امان ، یارب امان
علی کسرائی
برچسبها: علی کسرائی , خدا
تاريخ : دوشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۴ | 11:32 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

