روزی "امید" را به شعرم میخوانم
آنزمان که جوانه در دلم ریشه بدواند
جان خسته پر گیرد
آنزمان که سبز شوم و قد بکشم سوی نور
از ظلمت درون...
"امید" را به شعرم میخوانم
آنزمان که "تو" واژه به واژه کنار بی حوصلگیم
بنشینی و گلهای سرخ فنجان قهوه را در
گلدان بگذاری...
آنزمان شعرم خودِ امید...
درخشش آفتاب بهاری میشود.
آرزو هدایتی
برچسبها: آرزوهدایتی
تاريخ : چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۴ | 11:57 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |