گر فرو ریزد بنایِ آرزوها، دل مدار
میدمد خورشید از پشتِ تَنِها، دل مدار
گر شکست از بادِ نومیدی درختِ باورَت
میرسد بارانِ رحمت بر ثریا، دل مدار
گر گذشتی از شبِ اندوه و بیمِ بیکسی
میرسد صبحی که بخشد دل تجلا، دل مدار
گر به سنگِ امتحان افتاد پیمانِ دلت
در دلِ سنگ است گوهَرها و دریا، دل مدار
گر شکست آیینهات در دستِ اندوهِ زمان
نور میتابد ز صد تکه به معنا، دل مدار
گر گناهی کردهای، نومید از رحمت مشو
عفوِ او نزدیکتر از جانِ تقوا، دل مدار
گر تو را راندند از درگاهِ خلوت با ملال
میکشد دستِ خدا سویِ تولا، دل مدار
گر ندیدی جز غم و تردید و شبهایِ دراز
میرسد روزی که بینی جلوهی ما، دل مدار
گر به خاکِ خسته افتادی زِ بارِ زندگی
میدمد سبزه ز هر داغِ یتیمـان، دل مدار
گر به تلخی، سرنوشتت زهر در جامت چکید
پشتِ این زهر است شِکرخانه معنا، دل مدار
گر بریدی از جهان و بینشان شد حالِ تو
در نَفَسهایت خدا دارد تجلا، دل مدار
گر نسوزی در غمِ او، کی رسد گرمایِ شوق؟
عاشقان را سوختن راهِ تولا، دل مدار
گر سکوتت را نفهمیدند اهلِ بیخبر
در سکوتت نغمهها دارد مسیحا، دل مدار
گر ز یادِ خویش هم خالی شدی در راهِ او
پر شود جانت زِ یادِ بیتمنّا، دل مدار
گر چراغِ راه خاموش است در طوفانِ درد
روشنی در جانِ توست از مهرِ یکتا، دل مدار
گر جهان سرد است و تنگ است آسمانِ آرزو
آفتابِ عشق میتابد سراپا، دل مدار
دلگشا گوید به فرزندانِ اشک و بیکلام:
"عشق، نامِ دیگرِ صبر است، اما، دل مدار"
علی حکمت اندیش
برچسبها: علی حکمت اندیش , عشق

