✈2★در امتدادک🍃♥️🍃ــمهتاب🍂🧡💙🍂وچه👤

🦋🪁🌳✰فراموش نکنیدکه سپاسگزار باشید.هر روز(حوالی خدا)☀️♡

حکایت

🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊
✈2★در امتدادک🍃♥️🍃ــمهتاب🍂🧡💙🍂وچه👤 🦋🪁🌳✰فراموش نکنیدکه سپاسگزار باشید.هر روز(حوالی خدا)☀️♡

حکایت

"ابن هرمه" شاعر مدح سرای حجازی به نزد منصور، خلیفه عباسی آمد، منصور وی را عزیز داشت و تکریم کرد و پرسید؛ چیزی از من بخواه! ابن هرمه گفت: به کارگزارت در مدینه بنویس که هر گاه مرا مست گرفتند، مرا شلاق نزنند!
منصور گفت: باید حد جاری شود، را راهی نیست، چیز دیگری بخواه و اصرار کرد. اما ابن هرمه بیشتر اصرار کرد!
سرانجام منصور گفت به کارگزار مدینه بنویسند: هر گاه "ابن هرمه" را مست نزد تو آورند وی را هشتاد تازیانه بزنید و آورنده اش را صد تازیانه!!
از آن پس ابن هرمه مست در کوچه ها میرفت و کسی از ترس شلاق خوردن معترضش نمیشد!


برچسب‌ها: داستانک , تفکر , داستان های کوتاه

تاريخ : دوشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۹ | 6:44 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.