پاییز
در کوک
هشت صبح
شنبه های تقویم
در کوله ای پر از بوی تازگی کتاب
شروع میشد
بوی مداد
بوی مشق دفترهای کاهی
بوی خلوتی حیاط
بعد از زنگ های تفریح
بوی خستگی نیمکت های آخر کلاس
در کند شدن ضربان ظهر
وقتی سیاهی تخته
پر از ذره های گچ می شد
بوی رفیق های قدیمی
در قرار کوچه های خاکی
و تمام جمعه ها
که در لایه های توپ پلاستیکی
غروب می شد
بوی خانه
بوی پیچیدن کباب تابه ای
دم کشیدن چای
روی چراغ های نفتی
بوی
دغدغه املای فردا
و دندانه ی اضافه ای که برای سین می گذاشتیم
بوی
نگاه همزاد
در قاب سیاه و سفید
که به انتهای شب ختم می شد .
فرشاد صیدی کنگرشاهی
برچسبها: فرشادصیدی کنگرشاهی , پاییز
تاريخ : شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴ | 11:25 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |