در فکرم چه میگذرد؟
آنچه تو بیاندیشی
در چشمهایم چه پیداست؟
آنچه تو ببینی
از لبهایم چه میچکد؟
آنچه تو را سیراب کند
در گوشهایم چه میپیچد؟
آنچه تو بگویی
در کلامم چه پنهان است؟
آنچه تو طلب کنی
از شعرهایم چه میتراود؟
آنچه تو بخوانی
در دستهایم چه دارم؟
آنچه تو بگیری
در رویایم چه میبینم؟
آنچه تو بسازی
از عشق چه میخواهم؟
آنچه تو بخواهی
هر آنچه تو بخواهیام!
من،منِ توام اکنون
حامد_نیازی
برچسبها: حامدنیازی
منتظرم
یک نفر بیاید که حواسَش یک سَره
در حیاطِ خیال من وِل بچرخد!
یک نفر که در حوضِ رویایم تَن بشوید!
یک نفر که
یک نفر نباشد!
یک دنیا باشد!
حامد_نیازی
برچسبها: حامدنیازی
من از میانِ تمام کتابها
آنکه شبیه تو بود برگزیدم
و از دل تمام صفحات
آنکه عطر دستهای تو را داشت
انتخابکردم
و از تمام صفحهها
برگی که به لطافتنگاه تو بود دیدم
و از این برگ
خطی که طعم تو را داشت خواندم
اینک
دوستت دارم
دوستت دارم و
دوستت دارم را مدام تکرار میکنم
که در تو خلاصه میشود
ای عصارهی تمام شعرهای ناگفته
حامد_نیازی
برچسبها: حامدنیازی
تو
بکرترین منظرهای
مثل درخت پرتقالی که
در پاییز به بار نشستهباشد
پر از بوسه
پر از دوستت دارم ...
حامد نیازی
برچسبها: حامدنیازی
اگر بروی یک راه ساده پیش رویم هست:
گریه!
اگر بمانی هزار راه سخت!
هزار راه صعب العبور!
هزار راه بی برگشت!
هزار مسیر ناشناخته!
هزار اتفاق!
و من عاشق ماجراجوییم!
بیا و بمان!
حامد_نیازی
برچسبها: حامدنیازی
حواسم پرت زیبایی ات شد !
من دست و پا چلفتی
نصف بیشتر شعرم را ریختم زمین!
فقط ماند...
یک دوستت دارم ساده !
- حامد نیازی
برچسبها: حامدنیازی
میشود امروز کمی لطف کنی!
کمی حواست به دورو برت نباشد...
در خانه راه بروی
کار کنی
آواز بخوانی
کدبانو باشی اصلا
کارت که تمام شد برای خودت چای بریز
، برو پشت پنجره
موزیک گوش کن و...
با لیوان چای در خانه بچرخ و دل ببر از قاب عکس ها
قول بده حواست نباشد به هیچ جا
وقتی حواست نیست زیباترین زن دنیایی!
و من...
امروز
روزی ست که باید عاشقت بشوم!!
حامد_نیازی
برچسبها: حامدنیازی
کلافه ام از دلتنگی...
ولی نباید مستقیم توی چشمهایت زل بزنم و بگویم!
باید آرام و
یواشکی؛
از پشت هزار اتفاق و هزار خاطره
بیایم و بگویم :
ای وای...
شما اینجایید؟
چه تصادفی!
چه سعادتی...
اما حیف که این قاب عکس ها
نه صدایشان شبیه توست
نه عطرشان!
نه لبخندشان...
این ها فقط این جا نشسته اند
تا من یادم بماند قیافه ی عشق را !
| حامد نیازی |
برچسبها: حامدنیازی
اگر بروی یک راه ساده پیش رویم هست:
گریه!
اگر بمانی هزار راه سخت!
هزار راه صعب العبور!
هزار راه بی برگشت!
هزار مسیر ناشناخته!
هزار اتفاق!
و من عاشق ماجراجوییم!
بیا و بمان!
حامد_نیازی
برچسبها: حامدنیازی
کاش
امروز سر یکی از چهار راه ها
یکی از این فالگیر ها
جلویت را میگرفت و میگفت
به به
چه چشمهایی
چه خانم زیبایی
ماشا الله، بترکد چشم حسود!
بیا...
بیا بگذار فالت را بگیرم!
بعد تو هم بگویی باشد!
به شرطی که حرفهای قشنگ بزنی برایم!
پیر زن فالگیر با محبت میگوید:
با من!
نگران نباش!
کف دستت را ندیده
شروع کند که وااااای
اینجا را ببین
چقدر مهربان است!
چقدر دوستت دارد!
اصلا...
برایت میمیرد!
آخ خانم جان اذیتش نکن
کمی مهربان باش!
ابروهایت را هفتی،هشتی کن و بگو!
جلل الخالق!
چه کسی را؟
پیر زن با مهربانی میگوید
ای مااادر جااان...
این روزها مرد زندگی کم پیدا میشود
مردی که تو را نفس بکشد!
پس هوایش را داشته باش
باز میخندی!
پیر زن میگوید اگر هست مراقب عشقت باش
و اگر نیست زود میرسد!
با لبخند مهربان همیشگی ات خدا حافظی میکنی و میپرسی خب
حالا این عشق خیالی چقدر برایم آب خورد؟
فالگیر میگوید هیچی
فدای چشمهای عسلی ات مادر!
سپید بخت شوی!
به سلامت ....
کاش با تعجب و لبخند از چهار راه که رد شدی...
پیر زن دنبال من بگردد در شلوغی جمعیت!
بیاید و بگوید پسرم خوب بود؟
کاری کردم یک دل نه ، صد دل عاشقت شود!
و من با نگرانی بگویم عالی بودی مادر!
عالی!
و به این فکر کنم که چرا به جای یک چرخ، چهار چرخ ماشینت را پنجر کرده ام!
| حامد نیازی |
برچسبها: حامدنیازی
تو را خواستن
چشم می خواهد ، دارم
لب می خواهد ، دارم
دست می خواهد ، دارم
پا هم می خواهد ، که دارم
تو را خواستن
بوسیدن می خواهد ، بلدم
آغوش گرفتن می خواهد ، بلدم
عاشقی هم می خواهد ، که بلدم
خودت نگاهم کن
که نخواستنت
شجاعت خواست ، نداشتم
منطق خواست ، نداشتم
عقل هم خواست ، که نداشتم
دارو ندارم به هم ریخته
چه دارم ؟ چه ندارم ؟
کاش از خواب بیدار شوی
بیایی و ببینی میان این برگه ها
وسط حساب کتاب ها درحال گم شدنم
بی هوا ببوسی ام و بگویی دار و ندارت منم
بگو
حساب و کتاب فقط حساب کتاب بوسه هایمان
باقی اش را شعر کن
حامد نیازی
برچسبها: حامدنیازی
تو از میانِ تمام شعرها
همانی که هیجگاه نمینویسم
ازمیان خاطرهها همانی که ندیدم
و از میان رویاها
آنی که به خوابم نیامد
تو همان لبخندی که گمش کردم
و از میان تمام حروف
همانی که کشف نشد
تو معنای سکوت منی
به همین سنگینی
به همین زیبایی
حامد نیازی
برچسبها: حامدنیازی
عطر پرتقال می گیرد نفسم
از تو که می گویم
نارنجی می شود دنیایم
تو را که می بینم
و تو بکرترین منظره ای
مثل درخت پرتقالی
که در پاییز به بار نشسته باشد!
پر از بوسه
پر از دوستت دارم...
"حامد نیازی"
برچسبها: حامدنیازی
تو از میانِ تمام شعرها
همانی که هیجگاه نمینویسم
ازمیان خاطرهها همانی که ندیدم
و از میان رویاها
آنی که به خوابم نیامد
تو همان لبخندی که گمش کردم
و از میان تمام حروف
همانی که کشف نشد
تو معنای سکوت منی
به همین سنگینی
به همین زیبایی
حامد نیازی
برچسبها: حامدنیازی