✈★در امتدادک🍃♥️🍃ــمهتاب🍃🧡💙🍃وچه👤

🦋🪁🌳✰فراموش نکنیدکه سپاسگزار باشید.هر روز(حوالی خدا)☀️♡

✈★در امتدادک🍃♥️🍃ــمهتاب🍃🧡💙🍃وچه👤 | سیدعلی صالحی

🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊
✈★در امتدادک🍃♥️🍃ــمهتاب🍃🧡💙🍃وچه👤 🦋🪁🌳✰فراموش نکنیدکه سپاسگزار باشید.هر روز(حوالی خدا)☀️♡

کوهستان

همه‌ی نام‌ها
اسمِ مستعارِ من است.

هر وقت
هر کجا
به هر اسم که بخوانی‌ام
کوهستان به تو پاسخ خواهد داد.


سیدعلی‌صالحی


برچسب‌ها: سیدعلی صالحی

تاريخ : دوشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۳ | 13:1 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

تو با من چه کرده‌ای؟

تو با من چه کرده‌ای؟
که از یادم نمیروی؟
دیر آمدی درست!
پرستار پروانه و ارغوان بوده ای درست!
مراقب خواناترین ترانه
از هق‌هق گریه بوده‌ای درست!
رازدار آواز اهل باران بوده‌ای درست!
اما از من
و این اندوه پر سینه بی‌خبر چرا؟

سید‌علی‌صالحی


برچسب‌ها: سیدعلی صالحی

تاريخ : یکشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳ | 12:55 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

دانه می دهم گنجشک های صبحگاهی را

دانه می دهم گنجشک های صبحگاهی را

پشت پنجره ام

از خرده شعرهایی که شب

از دست های تو

می ریزد بر بی خوابی ها

و بالش لبریز از امیدم


سید علی صالحی


برچسب‌ها: سیدعلی صالحی

تاريخ : جمعه ۲۶ مرداد ۱۴۰۳ | 12:55 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

دست خودم نيست

دست خودم نيست
که پيراهنم را پناهِ پروانه می‌گيرم
خبر آورده‌اند باد می‌آيد
خبر آورده‌اند
که احتمال‌ِ وقوعِ حادثه نزديک است...


سید_علی_صالحی


برچسب‌ها: سیدعلی صالحی

تاريخ : دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۳ | 13:2 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

می شناسم ات ،

می شناسم ات ،
روشن ، درست ، بی کم و کاست ،
می شناسم ات
مثل ماهی که دریا را ،
مثل علف که عطر ِ اردیبهشت .
می شناسم ات ،
درست مثل آفتاب
که روشنایی صبح را ،
روشن مثل پرنده
که آزادی را ،
بی کم و کاست مثل انتظار
که ثانیه شمار ِ ساعت را ...
_ سید علی صالحی _


برچسب‌ها: سیدعلی صالحی

تاريخ : شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ | 12:59 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

بیا...

‌دیگر خاطره‌ها،
کفاف تنهایی‌هایم را نمی‌دهند.

بیا...

سید_علی_صالحی


برچسب‌ها: سیدعلی صالحی

تاريخ : چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳ | 12:39 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

دیگر تمام شد،

دیگر تمام شد،
حالا بیا به خانه برگردیم
بیا به فالِ گشوده‌ی این کتابِ قدیمی
فقط از یک جوابِ روشنِ کوتاه
به سهمِ اندکِ این علاقه قناعت کنیم.
اگر اشتباه نکنم
به گمانم دارد یک اتفاقِ تازه می‌افتد.

سیدعلی صالحی


برچسب‌ها: سیدعلی صالحی

تاريخ : سه شنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۲ | 12:54 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

بیا برویم روبروی باد شمال...

بیا برویم روبروی باد شمال...
آن سوی پرچین گریه ها سرپناهی خیس از مژه های ماه را بلدم، که بیراهه ی دریا نیست!
دیگر از این همه سلام ضبط شده بر آداب لاجرم خسته ام،بیا برویم!
آن سوی هرچه حرف و حدیث امروز است،
همیشه سکوتی برای آرامش و فراموشی ما باقیست!!!
می توانیم بدون تکلم خاطره ای حتی کامل شویم!!!!
می توانیم دمی در برابر جهان به یک واژه ی ساده قناعت کنیم!
من حدس میزنم از آواز آن همه سال و ماه،هنوز ب...
یت ساده ای از غربت گریه را به یاد آورم...
من خودم هستم!!!
بی خود این آینه را روبروی خاطره مگیر!!!!
هیچ اتفاق خاصی رخ نداده است...
تنها شبی هفت ساله خوابیدم و هزار ساله بر خاستم...

" سیدعلی صالحی "


برچسب‌ها: سیدعلی صالحی

تاريخ : شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲ | 12:24 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

و هی به تو فکر می کنم..

و هی به تو فکر می کنم..

مخصوصا

به تو فکر می کنم..

آنقدر فکر می کنم..

که یادم می رود

به چه فکر می کنم..

"سیدعلی صالحی"


برچسب‌ها: سیدعلی صالحی

تاريخ : شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲ | 12:16 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

هر وقت مشکلی داشتی
زنگ بزن!
هر وقت مشکلی داشتی که کوه
از تکلم آن عاجز بود
بی خبرم نگذار،
من بعد از مرگ
باز هم همین حوالی تو پرسه
می زنم.


سید علی صالحی


برچسب‌ها: سیدعلی صالحی

تاريخ : یکشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۲ | 12:22 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

وقتی که تو نیستی

وقتی که تو نیستی
من هم
تنهاترین اتفاق ِ بی دلیل ِ زمین ام!

........................... سیدعلی صالحی


برچسب‌ها: سیدعلی صالحی

تاريخ : دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲ | 11:57 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

رفتن هم حرف عجیبی ‌است شبیه اشتباه آمدن!

رفتن هم حرف عجیبی ‌است شبیه اشتباه آمدن!
گفت بر می گردم،
و رفت،
و همه‌ ی پل ‌های پشت سرش را ویران کرد.
همه می ‌دانستند دیگر باز نمی ‌گردد،
اما بازگشت
بی هیچ پلی در راه،
او مسیر مخفی یادها را می ‌دانست....

سید علی صالحی


برچسب‌ها: سیدعلی صالحی

تاريخ : یکشنبه ۷ آبان ۱۴۰۲ | 11:42 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

دوباره اردیبهشت به دیدنت مى آیم...

گریه نکن ری را

راهمان دور و دلمان کنار همین گریستن است

دوباره اردیبهشت به دیدنت مى آیم...
سید علی صالحی

اردیبهشت باشه😂


برچسب‌ها: سیدعلی صالحی

تاريخ : شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۲ | 11:46 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

این ظهر ، این نسیم

این ظهر ، این نسیم
این سفره‌ی مهیا شده‌ی سبز
این من و این تو ، همه شاهدند
که چگونه دست و دل به هم گره خوردند
یکی شدند و یگانه
تو از آن سو آمدی و او از سوی ما آمد ، آمدی و آمدیم
اول فقط یک دل بود
یک هوای نشستن و گفتن
یک بوی دلتنگ و سرشار از خواستن
یک هنوز با هم ساده
رفتیم و نشستیم ، خواندیم و گریستیم
بعد یکصدا شدیم
هم‌ آواز و هم‌ بغض و هم‌ گریه
همنفس برای باز تا همیشه با هم بودن
برای یک قدم‌زدن رفیقانه
برای یک سلام نگفته ، برای یک خلوت دل‌خاص ، برای یک دلِ سیر گریه کردن
برای همسفر همیشه‌ی عشق ، باران
باری ای عشق ، اکنون و اینجا ، هوای همیشه‌ات را نمی‌خواهم
نشانی خانه‌ات کجاست ؟


سید علی صالحی
🍂🍂


برچسب‌ها: سیدعلی صالحی

تاريخ : یکشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۲ | 11:54 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

کاش میﺷﺪ

کاش میﺷﺪ
ﯾﮏ صبح
ﮐﺴﯽ ﺯﻧﮓ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺰﻧﺪ ﺑﮕﻮﯾﺪ:
ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﭘـُر ﺁﻣﺪﻩ ﺍم
ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ،
ﺑﺎ ﻗﻠﺐ ﻫﺎﯾﯽ ﺁﮐﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﻫﺎﯼ ﻭﺍﻗﻌﯽ
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﻮﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ها.
ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﻤﺎﻧﻢ ﻭ
ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺮﻭﻡ


برچسب‌ها: سیدعلی صالحی

تاريخ : چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲ | 11:12 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

یادم نمی‌رود،

یادم نمی‌رود،
فقط من برای نوشتن آمده‌ام،
من فقط برای نوشتنِ اسمِ تو آمده‌ام.
مهم نیست این کلمات
در شبِ کدام مهتابِ مُرده
به کوچهٔ کهنْ‌سالِ فریدونِ مشیری رسیده‌اند.
سرِ شاعرانِ خواب مانده به سلامت،
صبح خواهد شد. همه می‌فهمند؛
عشق اتفاقاً آخرین عبادتِ آدمی
مقابل آدمی‌ست!


سیدعلی_صالحی


برچسب‌ها: سیدعلی صالحی

تاريخ : سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ | 10:31 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

تا هوا روشن است

تا هوا روشن است
باید از این ظلمت
بیهوده بگذریم
دارد دیر می‌شود
من خواب دیده‌ام
تعلل سرآغاز‌ تاریکی
مطلق است . . .!


سیدعلی_صالحی


برچسب‌ها: سیدعلی صالحی

تاريخ : جمعه ۲۰ مرداد ۱۴۰۲ | 9:42 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

تمام خنده هایم را نذر کرده ام

تمام خنده هایم را نذر کرده ام

تا تو همان باشی که صبح یکی از روزهای خدا

عطر دستهایت ، دلتنگی ام را به باد می سپارد

سید علی صالحی


برچسب‌ها: سیدعلی صالحی , خدا

تاريخ : پنجشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۲ | 10:7 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ،

ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ،
ﻭ ﺻﺒﺢ ﺑﺎ ﺧﺒﺮ ﺷﺪ ،
ﻏﻢ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﮏ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺍﻧﺪ!
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﺷﮑﯽ ﻫﺴﺖ …
ﯾﺎ ﺍﺯ ﻋﻤﻖ ِ ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﯽ ﺩﻟﯽ ﺑﯽ ﺩﺭﺩ ﺍﺳﺖ ؛
ﯾﺎ ﺍﺯ ﭘﺲ ِ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﻫﺎﯼ ﺩﻭﺭ …
ﯾﺎ ﮔﺮﯾﻪٔ ﮐﻮﺩﮐﯽﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﯽ ﺣﻮﺍﺳﺶ ،
ﺑﺎﺩﺑﺎﺩﮐﯽ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺑﺎﺩ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ !
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﯾﮏ ﺻﺒﺢ
ﮐﺴﯽ ﺯﻧﮓ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺰﻧﺪ ﺑﮕﻮﯾﺪ :
ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ِ ﭘﺮ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ …
ﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ،
ﺑﺎ ﻗﻠﺐ ﻫﺎﯾﯽ ﺁﮐﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﻫﺎﯼ ﻭﺍﻗﻌﯽ...
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﻮﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻫﺎ …
ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﻤﺎﻧﻢ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺮﻭﻡ !!


سيدعلى_صالحی

.قشنگ..الهی آمین


برچسب‌ها: سیدعلی صالحی

تاريخ : سه شنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۲ | 10:53 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

سرمان را روی سنگی می‌گذاشتیم، می‌مُردیم

سرمان را روی سنگی می‌گذاشتیم، می‌مُردیم
این همه شرمنده‌ی اولاد آدمی نمی‌شدیم
بگذارید اعتراف کنم:
جهان به طرز تشنه‌ای
به ظهور بی‌باور باران
نیاز مبرم دارد.


سیدعلی_صالحی


برچسب‌ها: سیدعلی صالحی , اللهم عجل لولیک الفرج

تاريخ : یکشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۲ | 10:3 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |
        مطالب قدیمی‌تر >>


.: Weblog Themes By SlideTheme :.