+ میخواهم حکم کنم سرت را ببرند !
چه وصیت داری ؟
_ هیچ !
+ کسانت اینجا هستند، پسرت را میخواهی ببینی ؟
_ نه !
+ زنت را چه ؟
_ نه !
+ مادرت ؟
- نه
+ چرا ؟ قلب در سینه نداری ؟
گلمحمد لبخندی زد ...
+ از چه میخندی ؟
گل محمد پلکها را فرو بست و گفت :
_ از پا افتادنِ مرد ، دیدنی نیست ...!
✍🏾 #محمود_دولت_آبادی
📗 کلیدر
برچسبها: محموددولت آبادی
تا چه مایه اندوهناک و دشوار میتواند باشد عالم؛
وقتی تو هیچ بهانهای
برای حضور در آن نداشته باشی...
محمود دولت آبادی
برچسبها: محموددولت آبادی
عشق
مثل همین بادهای کویریست
مگر نیاید !!
وقتی آمد
چشم ها را کور می کند...
محمود دولت آبادی
برچسبها: محموددولت آبادی
اینکه دیگران ما را آدم حساب نکنند یک چیز است
اما اینکه ما خودمان را آدم حساب نکنیم یک چیز دیگر است !
* محمود دولت آبادی
برچسبها: محموددولت آبادی
دشمنی که از روبرویت میآید بیم ندارد
فکر آن دشمنها باش که نمیبینیشان
محمود_دولت_آبادی
..همه از خودی می خورند غریبه کاری با آدم نداره
برچسبها: محموددولت آبادی
خمی اگر بر قلب بنشیند، تو نه میتوانی زخم را از قلبت وابکنی
و نه میتوانی قلبت را دور بیندازی. زخم تکهای از قلب توست.
زخم اگر نباشد، قلبت هم نیست.
زخم اگر نخواهی باشد، قلبت را باید بتوانی دور بیندازی.
قلبت را چگونه دور میاندازی؟ زخم و قلبت یکی هستند.
محمود_دولت_آبادی
برچسبها: محموددولت آبادی
آدمی به مرور آرام میگیرد
بزرگ میشود
بالغ میشود
و پای اشتباهاتش میایستد
گذشتهاش را قبول میکند،
نادیدهاش نمیگیرد
میفهمد که زندگی یک موهبت است،
یک غنیمت است
یک نعمت است
و نباید آن را فدای آدمهای بیمقدار کرد!
اصلا از یک جایی به بعد حال آدم خودش خوب میشود...
- محمود دولت آبادی
برچسبها: محموددولت آبادی
ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻋﻘﺮﺏ ﺑﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ؛ ﻣﺜﻞ ﻋﻘﺮﺏ!
ﻣﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺍﺯ ﺑﺎﻟﯿﻦ ﻭﺭﻣﯽﺩﺍﺭﯾﻢ
ﺗﺎ ﺷﺐ ﮐﻪ ﺳﺮ ﻣﺮﮔﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ،
ﻣﺪﺍﻡ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺰﯾﻢ. ﺑﺨﯿﻠﯿﻢ؛ ﺑﺨﯿﻞ!
ﺧﻮﺷﻤﺎﻥ ﻣﯽﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺳﻨﮓ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﯾﻢ؛
ﺧﻮﺷﻤﺎﻥ ﻣﯽﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﻓﻠﺞ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ.
ﺍﮔﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﯾﮏ ﻟﻘﻤﻪ ﻧﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺳﻖ ﺑﺰﻧﺪ،
ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﻮﺷﺖ ﺗﻦ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﯽﺟﻮﺩ.
ﺗﻨﮓ ﻧﻈﺮﯾﻢ ﻣﺎ ﻣﺮﺩﻡ. ﺗﻨﮓ ﻧﻈﺮ ﻭ ﺑﺨﯿﻞ. ﺑﺨﯿﻞ ﻭ ﺑﺪﺧﻮﺍﻩ.
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﺮ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ،
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺧﯿﺎﻝ ﻣﺎ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ. ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﮐﺴﯽ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺍﺳﺖ،
ﺍﮔﺮ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﻢ، ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﺎﯾﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺟﻤﻌﯽ ﻣﺎ ﻫﺴﺖ.
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﭘﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺑﯿﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ!
ﮐﻠﯿﺪﺭ - ﻣﺤﻤﻮﺩ ﺩﻭﻟﺖ ﺁﺑﺎﺩی
برچسبها: محموددولت آبادی
پک زدن به سیگار هیچ معنایی ندارد الّا
نوعی لجاجت با خود،
و حتی لجاجت در تداوم ِ نوعی عادت.
عجیب ترین خوی ِ آدمی این است که می داند
فعلی بد و آسیب رسان است، اما آن
را انجام می دهد و به کرات هم.
هر آدمی ، دانسته و ندانسته،
به نوعی در لجاجت و تعارض با خود بسر می برد،
و هیچ دیگری ویرانگرتر از خود ِ آدمی
نسبت به خودش نیست.***
سلوک
محمود دولت آبادی
برچسبها: محموددولت آبادی
در من چیزی کم بود
و در این زندگانی هم چیزی کج بود
میان ما و این زندگانی یک چیزی گنگ ماند
ما دیر آمدیم، یا زود؛
هرچه بود به موقع نیامدیم…!
#محمود_دولت آبادی
برچسبها: محموددولت آبادی
بیگمحمد: هیچ وقت عاشق بودهای ستار؟
ستار: عاشق زیاد دیدهام
بیگمحمد: راه و طریقش چه جور است عشق؟
ستار: من که نرفتهام برادر
بیگمحمد: آنها که رفتهاند چه؟ آنها چی میگویند؟
ستار: آنها که تا به آخر رفتهاند، برنگشتهاند تا چیزی بگویند.
محمود ﺩﻭﻟﺖآبادی
برچسبها: محموددولت آبادی
تا چه مایه اندوهناک و دشوار میتواند باشد عالم؛
وقتی تو هیچ بهانهای
برای حضور در آن نداشته باشی...
| محمود دولت آبادی |
برچسبها: محموددولت آبادی
تا چه مایه اندوهناک و دشوار میتواند باشد عالم؛
وقتی تو هیچ بهانهای
برای حضور در آن نداشته باشی...
| محمود دولت آبادی |
برچسبها: محموددولت آبادی
چرا فقط نوبت بما که میرسد
دعوای حلال و حرام پیش میآید؟
لابد مال حرام،
وقتی که یک خوشه یک خوشه باشد،
حرام است،
اما وقتی که خرمن خرمن باشد حرام حساب نمیشود؟
محمود دولت آبادی
برچسبها: محموددولت آبادی
در این دنیای بزرگ ؛
جایی هم آخر برای تو هست
راهی هم آخر برای تو هست
در ِ زندگانی را که گِل نگرفته اند !
#محمود _دولت _آبادی
برچسبها: محموددولت آبادی
بِهِت یک نصیحت میکنم؛
شایدم یک وصیّت!
«آن چیست؟»
«روزشماری مکن!
حتّی اگر فکر میکنی در مهلکه افتادهای روزشماری مکن!
حالا هم لحظه شماری مکن!
شب نمیتواند تمام نشود.
طبیعت شب آن است که برود رو به صبح.
نمیتواند یکجا بماند.
مجبور است بگذرد.
اما وقتی تو ذهنت را اسیر گذر لحظهها کنی،
خودت گذر لحظهها را سنگین و سنگینتر میکنی؛
بگذار شب هم راه خودش را برود ...»
# محمود دولت آبادی
برچسبها: محموددولت آبادی
در این دنیای بزرگ ؛
جایی هم آخر برای تو هست
راهی هم آخر برای تو هست
در ِ زندگانی را که گِل نگرفته اند !
#محمود _دولت _آبادی
+ببخشید میدونم خیلی ها میخونند..گاهی دنیای به این بزرگی
برای آدم تنگ ونفس گیرمیشه..خدایا خودت پناه مون باش
برچسبها: محموددولت آبادی
دلش چنین می خواست.
اما کو جرأت؟!
این است آدمیزاد – دست کم – دو گونه زندگانی می کند؛
یکی آن که هست و دیگری آن که می خواهد.
محمود دولت آبادی
کلیدر
برچسبها: محموددولت آبادی
بیا وداع کنیم...
اگر بنا باشد
کسی از ما بماند،
همان به که تو بمانی...
کینه ی تو
به کار این دنیا بیشتر می آید،
تا عشق من...
برچسبها: محموددولت آبادی