✈2★در امتدادک🍃♥️🍃ــمهتاب🍂🧡💙🍂وچه👤

🦋🪁🌳✰فراموش نکنیدکه سپاسگزار باشید.هر روز(حوالی خدا)☀️♡

✈2★در امتدادک🍃♥️🍃ــمهتاب🍂🧡💙🍂وچه👤 | سیدحسن نبی پور

🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊
✈2★در امتدادک🍃♥️🍃ــمهتاب🍂🧡💙🍂وچه👤 🦋🪁🌳✰فراموش نکنیدکه سپاسگزار باشید.هر روز(حوالی خدا)☀️♡

وقتی مهربان می‌شوی

وقتی مهربان می‌شوی
آفتاب
از دست‌های تو
به قلبم
طلوع می‌کند.

سیدحسن نبی پور

خویشاوندان
اگر بها داشتند
یوسف را
به بوی پیراهنی
در بازار نمی‌فروختند.

سیدحسن نبی پور

بخند
تا تبسمِ تو
در سنگ هم شکوفه دهد
من
در شکاف لبخندت
انقلاب می‌چینم.

سیدحسن نبی پور

فریبِ واژه‌ها را نخور
الف
از آغاز
با نقاب آمد.

سیدحسن نبی پور

برگ می‌چرخد نرم
در دلِ مهِ پاییز
ردِ عشقِ بی‌صدا.

سیدحسن نبی پور


برچسب‌ها: سیدحسن نبی پور , پاییز

تاريخ : جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴ | 13:7 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

عشق را کجا بردی؟

با قاصدک گفتم :
عشق را کجا بردی؟
گفت:
هر که دم زد از پرواز
بی‌بال ماند.

سیدحسن نبی پور

اگر عشق تقدیر باشد
هفت آسمان می‌گذرد
در قلبت جا می‌گیرد
و تو یکی می‌شوی

سیدحسن نبی پور

دوستت دارم
چنان که دریا ساحلش را
بی‌مرز
بی‌خیالِ رفتن
تنها در بازگشتِ موج.

سیدحسن نبی پور

نگاهت جادو کرد
من ماندم
عشق ماند.

سیدحسن نبی پور

چشمانت
طلسمی شد
تا در عشق بمانم.

سیدحسن نبی پور


برچسب‌ها: سیدحسن نبی پور , عشق

تاريخ : سه شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴ | 13:24 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

آغوش

عشق
ضربانِ فتح است
در آغوشِ زنی که
جهان را می‌گشاید.

سیدحسن نبی پور

هر تپشِ عشق
گامی‌ست
به سویِ فتحِ آغوش.

سیدحسن نبی پور

عشق
ضربانِ جهان
در آغوشِ زن است.

سیدحسن نبی پور

کعبه را رها کن
من به دورِ تنِ تو می‌چرخم
و هر گام
نمازی‌ست بر پوست تنت.
چشم‌هایت
مرا بی‌دین می‌کند
لب‌هایت
به مرگ می‌چشاند.
عشق، دار است
اما چه آسان‌تر است سوختن
از ندیدنِ تو.

سیدحسن نبی پور


برچسب‌ها: سیدحسن نبی پور

تاريخ : پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴ | 11:47 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

در سکوتِ جهان،

در سکوتِ جهان،
کتابی می‌تپد
بی‌نام،
اما پر از بویِ عشق.
عشق،
دستی‌ست در غبارِ ورق‌ها
که از شاخه‌های کلمه،
نور می‌چیند.
کتاب را باز کن
نه برای دانستن،
برای برخاستن،
برای روییدن از سطرِ خودت.
هر واژه،
دانه‌ای‌ست در خاکِ رؤیا،
و در انتها،
کتابخانه‌ای در تو می‌روید،
که در آن
هیچ کتابی
بسته نمی‌شود.


سیدحسن نبی پور


برچسب‌ها: سیدحسن نبی پور

تاريخ : یکشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۴ | 10:46 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

تا بیایی

تا بیایی
دانه‌های تسبیح م را شمرده‌ام،
تا آخرِ نفس
هر دانه
نبضی‌ست از نامِ تو.
قهوه‌ام بوی تو می‌دهد
و بخارِ لبخندت
بر لبِ فنجان
می‌لرزد.
بهار از گیسوانت می‌ریزد
بر پوستِ خیالِ من
نور
در تنم
پناه می‌گیرد.
در سکوت
لب‌هایت را می‌چشم
که واژه‌ها
از نفس می‌گریزند.
بیا
تا صدای دانه‌ها
در عطرِ حضورت
گم شود.


سیدحسن نبی پور


برچسب‌ها: سیدحسن نبی پور

تاريخ : شنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۴ | 11:29 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

در عجبم از خالقِ فصل‌ها

در عجبم
از خالقِ فصل‌ها
که بهار را
چون لبخندِ رهگذری گمشده
در دلِ خاک می‌نشاند.
تابستان می‌آید
و گرمایش
بر شانه‌ی خوابِ درخت می‌ماند
داغی
از روزهای بی‌برگشت.
پاییز
از پله‌های باد پایین می‌آید
و برگ‌ها
نامه‌هایی‌هستند
که هیچ‌کس نخوانده است.
زمستان اما
آینه‌ای‌ست
که در آن
بهار را تمرین می‌کنم
و من
در این تکرارِ آرامِ جهان
بهار را
هر بار
از نو باور می‌کنم.

سیدحسن نبی پور


برچسب‌ها: سیدحسن نبی پور , پاییز , بهار , خدا

تاريخ : پنجشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۴ | 12:12 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

دلم شانه‌ای می‌خواهد

دلم شانه‌ای می‌خواهد
که بوی باران بدهد
پناهی گرم
بی‌واژه و بی‌نام
چون پدر
که با نگاهی نرم
تمام رنجِ جهان را می‌روبد
از دلِ کودکش
در آن پناهِ بی‌قید
پروانه می‌شوم
می‌چرخم
دورِ چراغِ بی‌پروا
که در سوختن
به رازِ روشنِ بودن رسیده است
مرا بلد نشد جهان
نه در خنده، نه در گریه.
اما تو
با نگاهی کوتاه
ققنوسم کردی
و از خاکسترم
صبح دمید.


سیدحسن نبی پور


برچسب‌ها: سیدحسن نبی پور

تاريخ : چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴ | 11:24 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

صبر کن،

صبر کن،
روزی از این پیچِ خاموشِ جاده
نسیمی می‌آید،
که مرا تا تو می‌برد.
آنجا،
در چشمانت،
سپیده می‌دمد.


سیدحسن نبی پور


برچسب‌ها: سیدحسن نبی پور

تاريخ : دوشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۴ | 11:43 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

ع، ش، ق

حروف
می‌رقصند با باد
طنابِ خوشبختی
در دستانم می‌بافم
سکوت می‌لرزد
با حروفِ
ع، ش، ق

سیدحسن نبی پور


برچسب‌ها: سیدحسن نبی پور , عشق

تاريخ : پنجشنبه ۸ آبان ۱۴۰۴ | 11:21 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

مگر زن چیست !!!

مگر زن چیست !!!
که مرد
در هزارتوی نگاهش
گم می‌شود
و هیچ نقشه‌ای
از لبخندش باز نمی‌گردد.


سیدحسن نبی پور

پروانه
در مشت پینه‌بسته‌اش
می‌لرزد

انگار هنوز
لب بر گل می‌گذارد
از یاد عشق.

سیدحسن نبی پور


موضوعات مرتبط: 🌿زن
برچسب‌ها: سیدحسن نبی پور

تاريخ : پنجشنبه ۱ آبان ۱۴۰۴ | 11:50 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

زن،

زن،
مخلوقی‌ست چندبُعدی
پلک که می‌زند،
جهانی می‌لرزد.
دلش که می‌گیرد،
بارانِ چشمش
چهره‌ی عشق را می‌شوید.
و چون عشق
در درونش بمیرد،
نَفَسِ جهان می‌ایستد.

سیدحسن نبی پور

زن،
از تبارِ نور است و خاک،
چند بُعد در او نفس می‌کِشند.
پلک می‌زند
و افق
از خواب برمی‌خیزد.
دلش که بلرزد،
کوه به گریه می‌افتد.
و چون عشق
در ریشه‌اش بمیرد،
فصل‌ها
از حرکت می‌مانند.

سیدحسن نبی پور

زن،
از آینه می‌آید
اما در مه گم می‌شود.
چشم می‌بندد
و جهان
کمی خاموش‌تر می‌شود.
دلش که می‌گیرد
بارانِ بی‌صدا می‌بارد
از استخوانِ آسمان.
و چون عشق
در سینه‌اش بمیرد
دیگر هیچ صدایی
نامِ او را صدا نمی‌زند.


سیدحسن نبی پور


موضوعات مرتبط: 🌿زن
برچسب‌ها: سیدحسن نبی پور

تاريخ : دوشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۴ | 11:40 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

زن

زن
با عشق،
بهار را در رگ‌هایش می‌دمد.
بی‌عشق،
تنها درختی‌ست
که برگ‌هایش
به جای سبز شدن
خاکستر می‌بارند.

سیدحسن نبی پور

قلب زن
چون فانوس شبگرد است
عشق
روغن روشنایی
بی‌آن
شیشه‌اش پر از دود
و راه‌ها تاریک.

سیدحسن نبی پور

عشق
نفس زن است
بی‌عشق
راه می‌رود
بی‌آنکه زنده باشد.

سیدحسن نبی پور


موضوعات مرتبط: 🌿زن
برچسب‌ها: سیدحسن نبی پور

تاريخ : پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ | 12:4 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

پاییز چیزی نمی‌گوید،

پاییز
چیزی نمی‌گوید،
فقط
راه می‌رود
در کوچه‌های خیس،
و برگ‌ها
از تنِ رنگین‌کمان
می‌افتند
بی‌آنکه بدانند
کِی عاشق شدند.


سیدحسن نبی پور


برچسب‌ها: سیدحسن نبی پور , پاییز

تاريخ : چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۴ | 11:52 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

پاییز

پاییز آمد،
و درختی که سایه‌اش
مانند دستی مهربان
بر سر ما بود،
در برابر چشم‌هایمان
شکست.
زمین، سرد و بی‌خاطره،
تن او را بلعید،
چنان‌که مرگ
نام‌ها را می‌بلعد.
خانه خاموش شد،
پنجره‌ها دیگر به آفتاب نگشودند،
و امیدی که بر قامت او آویخته بودیم
در غروب،
چون ستاره‌ای در دهان شب
خاموش شد.

سیدحسن نبی پور

پاییز ، درخت را برید،
خاک سرد، تن او را بلعید.
سایه‌اش بر دیوار لرزید
و خانه در سکوت فروریخت.
ما ماندیم،
با چشم‌های خشک،
در غروبی بی‌پایان
مثل سنگ ایستادیم.


سیدحسن نبی پور


برچسب‌ها: سیدحسن نبی پور , پاییز , پنجره

تاريخ : شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۴ | 11:5 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

پاییز

پاییز
دستی‌ست که
بر بوم زمین
ردِ رنگ می‌کشد
برگ‌ها
رازهای رقص را
در خود پنهان دارند.


سیدحسن نبی پور

.

پاییز
زنی‌ست با دامنِ شعله‌ور

که برگ‌ها را
در پیراهنِ رقص
به خواب می‌برد.

سیدحسن نبی پور


برچسب‌ها: سیدحسن نبی پور , پاییز

تاريخ : چهارشنبه ۹ مهر ۱۴۰۴ | 11:36 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

آغاز عشق7/7

آغاز عشق
گاهی سکوتی‌ست
که بی‌صدا
می‌پیچد میان دو نگاه
و دل
بی‌آن‌که بدانی
به اسارت می رود
نامت را نمی‌داند.
و رازها
در آینه‌ی چشم‌ها پنهان‌اند
وقتی دلم
معنای حضورت را
در سکوت‌ می‌جوید.
که بی‌صدا رفته‌ای
این همان است
زیبا ترین ندانستن


سیدحسن نبی پور


برچسب‌ها: سیدحسن نبی پور , عشق

تاريخ : دوشنبه ۷ مهر ۱۴۰۴ | 11:11 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

پاییز،

پاییز،
عاشقی‌ست
که برگ‌برگِ جهان را
می‌بوسد...
در آغوشش
رنگ‌ها
از تنِ رنگین‌کمان
می‌ریزند.

سیدحسن نبی پور


برچسب‌ها: سیدحسن نبی پور , پاییز

تاريخ : دوشنبه ۷ مهر ۱۴۰۴ | 10:53 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

پاییز

پاییز
عشق
گره‌ای‌ست
که پاییز
با برگ‌ها باز می‌کند.
دست‌ها
میان باد و دعا،
در پی لمس خدا هستند.
برگ‌ها،
دل‌های عاشقِ افتاده،
زیر پای رهگذران له می‌شوند.
و اگر باران ببارد،
شاید رود،
اندوه را با خود ببرد،
و آن صدای خسته و خاموش،
که در گلو جا مانده بود،
زیر باران،
آواز زندگی را دوباره بخواند.

سیدحسن نبی پور


برچسب‌ها: سیدحسن نبی پور , پاییز

تاريخ : شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴ | 11:52 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

عطر زندگی

عطر زندگی
زن،
باران است؛
آرام که قدم می‌زند روی واژه‌ها،
نوازش می‌کند جانِ کلمات را،
مثل نسیمی که می‌رقصد بر تن صبح.
لبخندش،
راز نهفته‌ی شعر است،

که عاشقانه‌ها را می‌رقصاند،
و دل‌ها را به تپش می‌کشاند.
اگر مردان می‌آموختند
دوست داشتن را از زن،
دنیا،
نه قصه‌ای تنها،
که عطر زندگی می‌شد،
گرمایی بود که در جان کلمات می‌دمید.
زن،
باران زندگی است،
که با هر قدمش
شعر را زنده می‌کند.

سیدحسن نبی پور


موضوعات مرتبط: 🌿زن
برچسب‌ها: سیدحسن نبی پور

تاريخ : جمعه ۴ مهر ۱۴۰۴ | 12:1 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

پاییز ایستاده

پاییز ایستاده
برگ‌ها
کمان‌های شکست‌خورده‌اند
من تن بلورین تابستان را
در آغوش می‌کشم،
خاطره‌ی لب‌های عنابی
چنگی در تاریکی
پاییز می‌بلعد خاطراتم را
و من مانده‌ام
با بوی دلتنگی بی‌صدا
کاش فصل‌ها می‌دویدند
تا بهار
عشق را دوباره بنوازد.


سیدحسن نبی پور


برچسب‌ها: سیدحسن نبی پور

تاريخ : دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۴۰۴ | 11:48 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |
        مطالب قدیمی‌تر >>


.: Weblog Themes By SlideTheme :.