✈2★در امتدادک🍃♥️🍃ــمهتاب🍂🧡💙🍂وچه👤

🦋🪁🌳✰فراموش نکنیدکه سپاسگزار باشید.هر روز(حوالی خدا)☀️♡

✈2★در امتدادک🍃♥️🍃ــمهتاب🍂🧡💙🍂وچه👤 | نوستالوژی

🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊
✈2★در امتدادک🍃♥️🍃ــمهتاب🍂🧡💙🍂وچه👤 🦋🪁🌳✰فراموش نکنیدکه سپاسگزار باشید.هر روز(حوالی خدا)☀️♡

من فانوس چشمانت را در دست می گیرم

من فانوس چشمانت را در دست می گیرم
و در شوره زار نا امیدی به دنبال تو می گردم
بر قطار خاطره ها سوار می شوم
و واگن‌های آرزو هایم را ورق می زنم
ریز علی خواجوی را یادت هست ؟
اگر نبود فداکاریهایش . معلوم نبود چه حادثه ای
به بار می آمد
شعر روباه و زاغ را به خاطر داری
زاغکی قالب پنیری دید
بر دهان بر گرفت و زود پرید
صدای ((ما ما))ی گاوهایی که
حسنک را صدا می کردند
هنوز از لا به لای دفتر
خاطراتمان به گوش می رسد
امین و اکرم توپ بازی می کنند
کتابی که خیس باران شد
و تصمیمی که آنروز توسط کبری گرفته شد
شعر انار را به یاد داری ؟
مصطفی رحماندوست را چطو ر ؟
او را به یاد می آوری
با شعر ( انار) معروفش :
صد دانه یاقوت دسته به دسته
با نظم و ترتیب یکجا نشسته
شعر
باز آ مد بوی ماه مدرسه
بوی بازیهای راه مدرسه
بوی ماه مهر ، ماه مهربان
بابای پیر مدرسه
حیاط را جارو می زند
انگار همین دیروز بود
که در پشت نیمکت‌های چوبی
می نشستیم و چشم به تخته سیاه می دوختیم
تخته ای که اغلب سبز بود
ولی ما سیاهش خواندیم
چه وقتهایی که معلم درس گفت و ما خوابیدیم
چه زود گذشت آن همه خاطره های دور و دراز
همسفر با آقای هاشمی
از کازرون گذشتیم
مشهد الرضا رفتیم
یاد باد آن روزگاران . یاد باد
ناگهان چقدر زود دیر می شود
دریچه ی ذهنم را می بندم
و به خود می آیم
اشکهای روان از دیدگانم را
از گونه هایم می ز دایم
قطار به ایستگاه رسیده است
سوزن بان دستور تو قف قطار را می دهد
من کو له بار خاطراتم را بر دوش گرفته
و رهسپار می شوم
من فانوس چشمانت را
در دست گرفته
و در شوره زار . نا امیدی
همچنان . به دنبال تو می گردم

نادر خدابنده لویی


برچسب‌ها: نادرخدابنده لویی , نوستالوژی

تاريخ : پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴ | 12:15 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

حال خوب

در روایت است که حضرت عیسی


برچسب‌ها: نوستالوژی , کودکی

تاريخ : جمعه ۲۸ شهریور ۱۴۰۴ | 11:44 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

ای کاش هنوز کوچه ها مثل قدیم بود...

ای کاش هنوز کوچه ها مثل قدیم بود...
خیس بود و بوی نم میداد...
ای کاش عطر یاس آویزون شده از خونه ها
توی کوچه پس کوچه های شهر می پیچید؛
تا از بوی اونا سرمست بشیم و بی خیال دنیا...
ای کاش خونه ها آنقدر سر به فلک کشیده نبود...
همون خونه های حیاط داری بود که به پشت بوم ختم‌ میشد...
ای کاش همه چیز همونجوری می موند...
پاک....
صاف...
و ساده...!


برچسب‌ها: نوستالوژی , کودکی

تاريخ : چهارشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۴ | 11:34 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

یادش بخیر

نوستالوژی

عکس آدامس ها رو جمع میکردم چه آرامشی داشت😂


برچسب‌ها: نوستالوژی

تاريخ : دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ | 11:12 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

کوکب خانم

نوستالوژی


برچسب‌ها: نوستالوژی , کودکی

تاريخ : پنجشنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۴ | 13:16 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

یادش بخیر

تاريخ : چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۴ | 12:15 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

یادش بخیر

✏️اینجا رو مجبورم از جمله یادش بخیر استفاده کنم


برچسب‌ها: نوستالوژی , کودکی

تاريخ : جمعه ۱۵ فروردین ۱۴۰۴ | 12:6 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

کمی قدیم

علی در طول تاریخ تنها انسانی‌است


برچسب‌ها: نوستالوژی , کودکی

تاريخ : پنجشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۴ | 12:12 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

یادش بخیر11/11

این ما هستیم که زندگى را


برچسب‌ها: نوستالوژی , کودکی

تاريخ : پنجشنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۳ | 12:43 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

قدیمی

💚🦋 همه چیز قدیمیش خوبه.....💚🦋


برچسب‌ها: نوستالوژی , کودکی

تاريخ : یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳ | 12:17 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

کودکی

³⁰⁰⁰ تآیی هیونآ  ≡★


برچسب‌ها: نوستالوژی , کودکی

تاريخ : جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ | 12:1 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

یادش بخیر

یادش بخیر


برچسب‌ها: نوستالوژی , کودکی

تاريخ : شنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۳ | 13:29 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

‌ما بچه بودیم ...

ما بچه بودیم ...

‌ما بچه بودیم ...
بابام یخ فروش بود گاهی درآمد داشت گاهی هم نداشت .
گاهی نونمون خشک بود گاهی چرب
شاید ماهی یکبار هم غذای آنچنانی نمیخوردیم.
نون و پنیر و سبزی گاهی نون خالی...
اما چشممون گشنه نبود.

یه دایی داشتم اون زمان کارمند دولت بود .
ملک و املاک داشت و وضعش خوب بود.
مادرمون ماهی یک بار میبردمون منزل دایی .
زنش، زن خوبی بود .
آبگوشت مشتی بار میذاشت و همه سیر میخوردیم ...
سه تا بچه هم سن و سال من داشت.

به خدا ما یک بار فکر نکردیم باباشون وضعش توپه و بابای ما یخ فروش.
از بس مردم دار بودن، انسان بودن، خودنمایی و پز دادن تو کارشون نبود .
اونا هم میامدن خونه ما...
داییم دو سه کیلو گوشت و برنج میآورد یواش میداد

دست مادرم و سرشو میآورد دم گوش مادرم و آهسته میگفت آبجی ناقابله .
تا مادرم میخواست تشکر کنه با چشماش اشاره میکرد که چیزی نگه .
مادرم هم ساکت میشد.

الان دیگه اینطوری نیست .
مردم دنبال لذت بردن از زندگی نیستن.
دنبال این هستن که مدام داشته هاشون رو به رخ دیگران بکشن.
دلیلشم اینه که تازه به دوران رسیده ها، زیاد شدن.
تقی به توقی خورده، یه پول وپله ای افتاده دستشون،

دیگه نمیدونن اصالت رو نمیشه با پول سیاه خرید،،، حتی بچه ها هم، اهل دک و پز شدن.
بچه یه وجبی، به خاطر کیف و کفش قر و فریش، همچین پزی میده به دوستاش که بیا و ببین.

اینا بچه ان ، تربیت نشدن، ننه و باباش، ملتفتش نکردن که این کار بده .
اگه همکلاسیش نداشته باشه، باید چکار کنه ؟
لابد میدونن که میره خونه، بهانه میگیره، و باباش شرمنده میشه تو روش.
قدیم اگه کسی ناهار اشکنه میپخت ، تلیت میکرد و یه کاسه هم واسه همسایه اش
می فرستاد و میگفت شاید بوی غذام همسایه ام رو به هوس بندازه و اونم غذا نداشته باشه.

اگه یه خانواده توی محل تلویزیون 14 اينج می خرید همه جمع می شدن توی خونه اش واسه تماشا ...
دک و پز نبود .
نهایت صفا و صداقت بود.
الان طرف پسته میخوره پوستشو قاب میگیره!
میخواد بگه آهای مردم من وضعم خوبه ، دیگه نمیگه شاید همسایه اش نداشته باشه و حسرت بخوره.

قدیم مردم صفا داشتن، الان بی وفا شدن.
ربطی هم به پیشرفت علم و اینجور چیزا نداره.

این رفتارا که پیشرفت نیست اینا افت اخلاقه... كاش دنيا مثل قديما بود...


برچسب‌ها: نوستالوژی , کودکی

تاريخ : چهارشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۳ | 13:6 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

یادش بخیر

روش های کم کردن استرس مدرسه 😂😂😂😂


برچسب‌ها: نوستالوژی , کودکی

تاريخ : سه شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۳ | 13:31 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

دلم برای

 nafas1312 69423492 - عکس ویسگون

ما هم که ب بودیم همیشه اول های دفتر نمره بودیم..


برچسب‌ها: نوستالوژی , کودکی

تاريخ : سه شنبه ۳ مهر ۱۴۰۳ | 13:26 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

کودکی

کی با اینا بازی کرد


برچسب‌ها: نوستالوژی , کودکی

تاريخ : سه شنبه ۶ شهریور ۱۴۰۳ | 12:44 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

یادش بخیر

دوست من کجایی

گربه نر و روباه مکار


برچسب‌ها: نوستالوژی , کودکی

تاريخ : جمعه ۲۶ مرداد ۱۴۰۳ | 12:58 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

منچ

ماروپله


برچسب‌ها: نوستالوژی , کودکی

تاريخ : چهارشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۳ | 12:40 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

انار

غم دنیا میاد و میره، تو باهاش نرو

خونه قدیمیم پراز درخت انار بود....ویه درخت کاج بلند


برچسب‌ها: نوستالوژی , کودکی

تاريخ : سه شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۳ | 12:42 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

گل..یورو2024

🍃🌸🍃 توپ و تور دروازه 🍃🌸🍃


برچسب‌ها: نوستالوژی , کودکی

تاريخ : یکشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۳ | 12:53 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |
        مطالب قدیمی‌تر >>


.: Weblog Themes By SlideTheme :.