✈2★در امتدادک🍃♥️🍃ــمهتاب🍂🧡💙🍂وچه👤

🦋🪁🌳✰فراموش نکنیدکه سپاسگزار باشید.هر روز(حوالی خدا)☀️♡

✈2★در امتدادک🍃♥️🍃ــمهتاب🍂🧡💙🍂وچه👤 | امیدصباغ نو

🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊
✈2★در امتدادک🍃♥️🍃ــمهتاب🍂🧡💙🍂وچه👤 🦋🪁🌳✰فراموش نکنیدکه سپاسگزار باشید.هر روز(حوالی خدا)☀️♡

بی عشق هیچ فلسفه ای در جهان نبود

بی عشق هیچ فلسفه ای در جهان نبود
احساس در “الـــهه ی نـــاز ِ بنان” نبـود

بی شک اگر که خلق نمی شد “گناهِ عشق”
دیگر خدا بــــــه فکـــــــر ِ “شبِ امتحان” نبود

بنشین رفیق! تا که کمی درد دل کنیم
اندازه ی تو هیــــچ کسی مهربان نبود


امید_صباغ_نو🌹


برچسب‌ها: امیدصباغ نو , خدا

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴ | 10:55 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

بهتر! فرشته نیستم ، انسانِ بی بالم

بهتر! فرشته نیستم ، انسانِ بی بالم

چون ساده ترکت می کنند آنان که پَر دارند

#امید_صباغ_نو


برچسب‌ها: امیدصباغ نو

تاريخ : چهارشنبه ۶ تیر ۱۴۰۳ | 12:34 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

کمی عاشفانه

همين که
گاه به من فکر می کنی کافیست؛
بمان و پشت سرم
عاشقانه غيبت کن...

- امید صباغ نو

پ.ن همیشه ممنونم از دوستانی که همیشه هستند آرامش قرین لحظه هاتون.✍️🩷🩵


برچسب‌ها: امیدصباغ نو

تاريخ : سه شنبه ۱ اسفند ۱۴۰۲ | 8:24 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

از عشق تو جز "شعر" نشد هیچ نصیبم

از عشق تو جز "شعر" نشد هیچ نصیبم
بی آنکه بفهمم، شده یک شهر رقیبم...

#امید_صباغ_نو


برچسب‌ها: امیدصباغ نو

تاريخ : سه شنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۲ | 11:50 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

آن روز که دنبال تو راه افتادم

آن روز که دنبال تو راه افتادم

از ترس گناه، در گناه افتادم

من یوسف بی برادری بودم که-

با دست خودم درون چاه افتادم!

امید صباغ نو


برچسب‌ها: امیدصباغ نو

تاريخ : یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۴۰۲ | 11:30 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

اگــــر چـــه گفتـــه بــــودی پــای عشقت تــا ابد مردی

اگــــر چـــه گفتـــه بــــودی پــای عشقت تــا ابد مردی
ولی روزی که رفتی خواندم از چشمت ، که دلسردی!

به طرزی وحشیانه عاشق زیبایی ات بودم
به جای عشق بازی ، دایماً بازی در آوردی


ارس می خواست در آغوش دریای تو بنشیند
ولــی با سد قهرت نقشه اش را برملا کردی!

شدم مجموعـــه دارِ دردهـــایِ رایـــج دنیـــــا
شدی برعکس من ، میراث دارِ دردِ بی دردی

خیانت در امانت طبق حکم شرع جایز نیست!
امانت بــود عشقم در وجــودت ، حیف نامردی!

مرا با خاک یکسان کرده ای، ای دشمن هم خون!
تــو را با خــاک یکسان می کنم روزی کـــه برگردی


شعر از: اميد صباغ نو


برچسب‌ها: امیدصباغ نو

تاريخ : پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲ | 10:49 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

‌تو آدم نیستی!

‌تو آدم نیستی!

این را خدادر گوش من گفته

ببین!بیرون زده

از زیر چادر، بال پروازت ...

امید_صباغ_نو


برچسب‌ها: امیدصباغ نو , خدا

تاريخ : سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ | 9:12 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

‌درست مثل من از عشق خود پشيمان بود

‌درست مثل من از عشق خود پشيمان بود

زني که پشت بهار دلش زمستان بود

زني که شعر برايش کم است و مي‌بايد

براي لمس قدم‌هاي او خيابان بود!

شنيدم از همه، در شهر هر که او را ديد

سه هفته آب و غذايي نخورد و حيران بود!

دو چشم داشت که از حد مرگ زيباتر

ولي نگفت پري بود يا که شيطان بود

دو چشم گرگ که بعد از دريدن يوسف

دليل کينه و خشم زنان کنعان بود

رداي شعله به تن کرده بود اما شکر…

براي من که خليلش شدم گلستان بود

دهان گشود گمان کردم انزلي اينجاست

هزار بحر خزر در گلوش پنهان بود

نسيم، نام زن عاشقانه هايم بود

که نام واقعي اش باد بود، طوفان بود

اميد صباغ نو


برچسب‌ها: امیدصباغ نو

تاريخ : یکشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۱ | 7:51 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

آمـدی، آمـــدنت حـالِ مرا ریخت به هم ..

آمـدی، آمـــدنت حـالِ مرا ریخت به هم ..

یک نگاهت، همه فلسفه را ریخت به هم

آمـدی و دلِ مـن سخــت در این اندیشــه؛

آن همه منطق و قانون چرا ریخت به هم؟؟

قاضیِ عادلِ قصه به نگاهت دل باخت !!

یک نگه کردی و یک دادسرا ریخت به هم

چهره شرقیِ زیبایِ تـو شد موجبِ خیـر

یک به یک انجمنِ غـرب گـرا ریخت به هم

شاعران، طالبِ سوژه، همه دنبال تـــو اند

سوژه پیـدا شد و شعرِ شُعـرا ریخت به هم

جـاذبه مـالِ زمین است، تو شاید دزدی

که فقط آمـدنت جـــاذبه را ریخت به هم

من همان آدمِ پُـــر منطقِ بی احسـاسم

پس چرا آمدنت، حالِ مرا ریخت به هم؟؟

حس و حــال همـــه ثـانیـــــه ها ریخت به هم

شوقِ یک رابطه با حاشیه ها ریخت به هم !!

گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید

آمدی و همه فرضیــــه ها ریخت به هم !!

روحِ غمگینِ تـو در کالبَدم جا خوش کرد

سرفه کردی و نظامِ ریه ها ریخت به هم

پــایِ عشقِ تو دلم مُـرد و دگر هیـچ نشد

قلب از وحشتِ نرخِ دیه اش ریخت به هم

بغض کردیم و حسودانِ جهان شـاد شدند

دلمان تنگ شد و قافیه ها ریخت به هم ..


برچسب‌ها: امیدصباغ نو

تاريخ : یکشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۱ | 8:8 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

زندگی یعنی این!

تلفیق دو عطر... زندگی یعنی این
لبخند دو چتر... زندگی یعنی این
پاییز برای عشق فصل خوبی ست

نقطه سر سطر.
زندگی یعنی این!

امید صباغ نو


برچسب‌ها: امیدصباغ نو

تاريخ : شنبه ۳ دی ۱۴۰۱ | 8:12 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

وقتی دعاها واقعی باشند اثر دارند

دیوانگی ها گرچه دائم دردسر دارند
دیوانه ها از حال هم امّا خبر دارند
آیینه بانو! تجربه این را نشان داده:
وقتی دعاها واقعی باشند اثر دارند
تنها تو که باشی کنار من دلم قرص است
اصلاً تمام قرص ها جز تو ضرر دارند
آرامش آغوش تو از چشم من انداخت
امنیتی که بیمه های معتبر دارند
«مردی» به این که عشق ده زن بوده باشی نیست
مردان قدرتمند، تنها «یک نفر» دارند!
ترجیح دادم لحن پُرسوزم بفهماند
کبریت های بی خطر خیلی خطر دارند!
بهتر! فرشته نیستم، انسانِ بی بالم
چون ساده ترک ات می کنند آنان که پَر دارند
می خواهمت دیوانه جان! می خواهمت، ای کاش
نادوستانم از سرِ تو دست بردارند...
شعر از: اميد صباغ نو


برچسب‌ها: امیدصباغ نو

تاريخ : سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ | 7:51 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

اصلا مرا برای همین آفریده است

اصلا مرا برای همین آفریده است
تا عاشق تو باشم و دیوانگی کنم

آرامش آغوش تو از چشم من انداخت
امنیتی که بیمه‌های معتبر دارند
امید صباغ نو

+بیمه سلامت..خداروشکر دولت ومجلس یه کاری کردند

کسانی که هیچ بیمه ایی ندارندمثل ما بیمه سلامت میشند.:))


برچسب‌ها: امیدصباغ نو

تاريخ : چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ | 7:7 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

یک منظره کشیده ام - امّا چه فایده؟

یک منظره کشیده ام - امّا چه فایده؟
وقتی که نیستی تو در اینجا چه فایده؟
دریا به رنگ آبیِ روشن ، پر از سکوت
وقتی که نیست ماهیِ دریا ، چه فایده ؟
بی تو به درد می خورَد آیا تمامِ من؟
این شاعر همیشه ی تنها ؟چه فایده !
گفتی : بخند ، مرد که گریه نمی کند!
خندیده ام به ریش خودم ! ها ... چه فایده ؟
در یک اتاق خیس سه در سه بدون تو
با خاطرات یخ زده ی ما ، چه فایده ...
این منظره بدون تو زیبا نمی شود
از من نگیر بودن خود را ... چه فایده -
باید که تا نبودن تو عادتم شود
این سرنوشت من شده ... فردا ! چه فایده
روی دلم که پا بِگُذاری شکسته ام

این شد جواب عشق من آیا ؟ چه فایده!

(امید صباغ نو)


برچسب‌ها: امیدصباغ نو

تاريخ : جمعه ۲۰ آبان ۱۴۰۱ | 7:13 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

شبی که پنجه ی تقدیر ماجرا می بافت

شبی که پنجه ی تقدیر ماجرا می بافت
نشسته بود چمن های بی چرا می بافت
کسی که لهجه ی فواره در صدایش بود
میان حنجره اش حفره ی هوا می بافت
زنی که نخ نخ او رشته ای ز وسوسه بود

نشسته بود به بالای خود بلا می بافت
گرفته بود ده انگشت روبه روی دو چشم
برای وسعت بی شرمی اش حیا می بافت
شبیه منتظرانی که خواب می بینند
به سنگفرش تمناش نقش پا می بافت
رسیده بود به پایان خط باور خویش
به دور فلسفه ی پوچی اش خدا می بافت

امید صباغ نو


برچسب‌ها: امیدصباغ نو

تاريخ : چهارشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۱ | 7:35 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

از کتاب خود زنی

کجاست جرات قندی که حل شود امروز

درون شیشه ی قلبی که صد ترک دارد؟

نوار قلب مرا صاف کرده این دنیا

به زنده بودن من سال هاست شک دارد...

.

امید صباغ نو

از کتاب خود زنی


برچسب‌ها: امیدصباغ نو

تاريخ : دوشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۱ | 7:11 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

از کتاب تا آمدن تو عشقبازی تعطیل

می ترسم ازین سکوت سنگین "سارا"

دردی ست که می کشد من تنها را

بعد از تو به روزهای خوش شک دارم

دیگر سه طلاقه می کنم دنیا را

"امید صباغ نو"

از کتاب تا آمدن تو عشقبازی تعطیل


برچسب‌ها: امیدصباغ نو

تاريخ : جمعه ۸ مهر ۱۴۰۱ | 0:24 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

از کتاب جنگ میان ما دو نفر کشته می دهد

در بین شاه های جهان هیچ یک نداشت

گنجی به قدر و قیمت تو در خزانه ها

حالا شدم شبیه سلیمان که می خورند

کم کم عصای عمر مرا موریانه ها...

امید صباغ نو

از کتاب جنگ میان ما دو نفر کشته می دهد


برچسب‌ها: امیدصباغ نو

تاريخ : دوشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۱ | 0:5 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

دلم گرفته چنان ابرهای پاییزی

دلم گرفته چنان ابرهای پاییزی

بخوان برای من امشب ترانه ای چیزی

تو عاشقانه ترین رود سرزمین منی

که هیچ وقت به دریای من نمی ریزی...

امید صباغ نو


برچسب‌ها: امیدصباغ نو

تاريخ : چهارشنبه ۹ شهریور ۱۴۰۱ | 0:5 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

شرمنده ایم! عاشق و دلداده نیستیم

شرمنده ایم! عاشق و دلداده نیستیم

باید قبول کرد که آماده نیستیم

گیرم قسم به اسم شما کم نمی خوریم!

خلوت نشین گوشه ی سجاده نیستیم

گیرم پیاده راه بیفتیم سمتتان

در طول سال، مرد همین جاده نیستیم!

دربند شهوت سگ نفسیم و سالهاست

قادر به پاره کردن قلاده نیستیم

افتادگی نشان «بلوغ» و «نجابت» است

طفلیم و نانجیب! که افتاده نیستیم

دل هایمان سیاه ترند از لباسمان!

حاضر به مست کردن بی باده نیستیم

شیطان اگر که سجده به انسان نکرد و رفت

فهمیده بود مثل خودش ساده نیستیم!

عمری ست زیر بیرق تان سینه می زنیم

اما دریغ و درد که آزاده نیستیم

امید صباغ نو


برچسب‌ها: امیدصباغ نو

تاريخ : سه شنبه ۸ شهریور ۱۴۰۱ | 0:34 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

دیوار..

تاريخ : جمعه ۲۸ مرداد ۱۴۰۱ | 11:52 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |
        مطالب قدیمی‌تر >>


.: Weblog Themes By SlideTheme :.