و از بین تمام روسری هایت
بــــــاد را
بیشتر از همه دوست دارم..
به موهایت می آید..
حمید جدیدی
برچسبها: حمیدجدیدی
گفتم : از حرفام نرنجیدی ...؟
گفت : نه!
گفتم : ولی هر کی بود یه چیزی بهم میگفت.!
گفت : مادرم انسولین میزنه، اولا خیلی دردش میگرفت،
بعدش کمتر شد، حالا هر وقت سوزنو تو پوستش فرو میکنه، فقط میخنده.
الان منم اونطوری ام...!
#حمید_جدیدی
#دیالوگ_های_خیالی_من
برچسبها: حمیدجدیدی
+ اشتباه شما زنا اینه که دنبال یه مَرد کاملا وفادار می گردید.
در صورتی که همچین مردی ایده آلی اصلا وجود نداره!
- و اشتباه شما مردها اینه که نمیخوایید لااقل واسه یبارم شده
ایده آل بمونید تا ما زنا کمتر اشتباه کنیم.
| حمید جدیدی |
برچسبها: حمیدجدیدی
عدالت! آن هم به این شکل!
"وقتی کسی را دوست داری، کاملا بی دفاعی.
و وقتی کسی دوستت دارد، مثل یک پادشاه احساس قدرت می کنی!"
گاهی فکر میکنم عشق ساخته ی خدایانمان نیست.
ترفند ابلیس است تا با عذاب بمیری.
| حمید جدیدی |
برچسبها: حمیدجدیدی
از تمام داراییها
یکی، دو گلدان شمعدانی دارم
یک جفت ماهی سرخ دارم
دوچرخهای یادگار پدربزرگ
یک مداد دندان زده
چند تا شعر
و تا دلت بخواهد «دوستت دارم»...
| حمید جدیدی |
برچسبها: حمیدجدیدی
شانزده سالم بود که از «مرضیه» خوشم اومد ؛
چند خونه اونورتر از ما زندگی می کردن ؛
اونوقتا مثل حالا نبود بشه بری جلوو اقرار کنی که عاشق شدی ؛
عشق رو باید ذره ذره میریختی تو خودت ؛
شب ها باهاش گریه میکردی
صبح ها باهاش بیدار میشدی
و گاهی می بردیش سرکلاس ؛
«مرضیه» دو سال بعدش شوهر کرد !
۲۰ سالم که شد از همکلاسیم خوشم اومد
خیلی شبیه «مرضیه» بود
رفتم جلو و بهش گفتم دوسش دارم ؛
ولی قبل از من یکی تو زندگیش بود...
تو ۲۵ سالگی از همکارم خوشم اومد؛
تن صداش عجیب شبیه «مرضیه» بود...
تو ۳۰ سالگی از دختر مستاجرمون ؛
که شبیه «مرضیه» می خندید...
تو ۴۰ سالگی از کارمند بانک اونطرف خیابان
که موهاشو مثل «مرضیه» از یه طرف میریخت تو صورتش...
می ترسم «مرضیه»
خیلی می ترسم هشتاد یا صد سال ام بشه
همش تو رو ببینم که هر بار
یه جوری داری دست به سرم میکنی
| حمید جدیدی |
+دنیا همین..آنقدر دنیا دست به سرمون میکنه تا زندگی مون ته بکشه:)
برچسبها: حمیدجدیدی
هر بار که به او میگویم: "مراقب خودت باش"،
در جواب این عبارت و با صدایی کاملا رسا میگفت: "مراقبم باش، مراقبتم"...
حتا ترتیب این دو عبارت مهم است.
اگر این دو راجابجا می گفت، هیچ فرقی با دیگران نداشت
و چون تعارفات کلیشه ای تنها جمله ای بود و بس...!
ولی او ابتدا فروتنانه تمنا می کرد
و بعد با قدرت نشان میداد که کنارم ایستاده است.
حمید جدیدی
برچسبها: حمیدجدیدی
هر بار که به او میگویم: "مراقب خودت باش"،
در جواب این عبارت و با صدایی کاملا رسا میگفت: "مراقبم باش، مراقبتم"...
حتا ترتیب این دو عبارت مهم است.
اگر این دو راجابجا می گفت، هیچ فرقی با دیگران نداشت و
چون تعارفات کلیشه ای تنها جمله ای بود و بس...!
ولی او ابتدا فروتنانه تمنا می کرد
و بعد با قدرت نشان میداد که کنارم ایستاده است.
| حمید جدیدی |
برچسبها: حمیدجدیدی
به من دروغ بگو!
بگو که دوستم داری،
و از دلتنگیِ زیاد
خواب
مدت هاست سراغت را نمی گیرد،
از شادی ها بگو،
از خانه ای که گرم و کوچک است،
از بچه های مان
وقتی به آرامی در کنار هم
پیر خواهیم شد.
به من دروغ بگو!
و نگذار عشق به یکباره
پشت این سکوتی که کرده ای
مرا از پای درآورد.
برچسبها: حمیدجدیدی
و از بین تمام روسری هایت
"باد" را
بیشتر از همه دوست دارم
به موهایت می آید
| حمید جدیدی |
برچسبها: حمیدجدیدی
بگو دوستم داری
تا درد را فراموش کنم
تا صدای خرد شدن استخوان هایم را نشنوم
و از رنجی که قلبم را سخت می فشارد
بکاهم!
بگو دوستم داری
واژه ها
در دهان تو چون شیشه های دارویند
چون دمنوش های آرامبخش
و از مرهمی که در زبانت پنهان کرده ای
مرا شفایی ابدیت ببخش!
| حمید جدیدی |
برچسبها: حمیدجدیدی
از تمام داراییها
یکی، دو گلدان شمعدانی دارم
یک جفت ماهی سرخ دارم
دوچرخهای یادگار پدربزرگ
یک مداد دندان زده
چند تا شعر
و تا دلت بخواهد «دوستت دارم»...
| حمید جدیدی |
برچسبها: حمیدجدیدی
از تمام داراییها
یکی، دو گلدان شمعدانی دارم
یک جفت ماهی سرخ دارم
دوچرخهای یادگار پدربزرگ
یک مداد دندان زده
چند تا شعر
و تا دلت بخواهد «دوستت دارم»...
" حمید جدیدی "
برچسبها: حمیدجدیدی
عدالت! آن هم به این شکل!
"وقتی کسی را دوست داری، کاملا بی دفاعی.
و وقتی کسی دوستت دارد، مثل یک پادشاه احساس قدرت می کنی!"
گاهی فکر میکنم عشق ساخته ی خدایانمان نیست. ترفند ابلیس است تا با عذاب بمیری.
حمید جدیدی
برچسبها: حمیدجدیدی
+ ما زن ها، وقتی ناموس مَردی میشیم، چه شکلی میشیم؟
- شکل تمام چیزایی که دوستش داریم.
| حمید جدیدی |
برچسبها: حمیدجدیدی
گاهی از میان لباس های تو کمد، یکی هست که بیشتر دوسش داری،
از میان فیلم ها، فیلمی را،
از میان گلدان ها، گلی
از میان آدم ها، آدمی
و از بین جمله ها، جمله ای را...
همیشه " دوستت دارم" کاری نیست! کلیشه ای شده!
زیادی هرجایی ست، مستعمل است و دیگر شبیه خودش نیست!
من دلم برای چیزهای ساده تری تنگ شده...
آدم های ساده، لباس های ساده یا مثل همین جمله های زیادی ساده...
- حتما ناهار یه چی بخور
- برو دکتر عزیزم
- بیخبرم نذار
- امشب یکم زودتر بیا
- شام بریم بیرون...؟
- اون پیرهن آبیه رو بپوش، بهت خیلی میاد
- راستی موهامو رنگ کردم!
- سر رات دوتا نون تازه هم بگیر
- بخابیم!؟
برچسبها: حمیدجدیدی
هر بار که به او میگویم: "مراقب خودت باش"،
در جواب این عبارت و با صدایی کاملا رسا میگفت: "مراقبم باش، مراقبتم"...
حتا ترتیب این دو عبارت مهم است.
اگر این دو راجابجا می گفت، هیچ فرقی با دیگران نداشت
و چون تعارفات کلیشه ای تنها جمله ای بود و بس...!
ولی او ابتدا فروتنانه تمنا می کرد
و بعد با قدرت نشان میداد که کنارم ایستاده است.
| حمید جدیدی |
برچسبها: حمیدجدیدی
بی هوا برگشت سمت من.
چشماش یکم خیس بود. برق میزد. نمیدونم از چیزی ناراحت بود یا مالِ خستگی روز بود.
یهو بی مقدمه گفت:
" چیزی به من بگو که هیچ زنی جز من نشنیده باشد..." *
گفتم: یه خال داری توی ابروت، که زیر موهات پنهونه، اونم دوست دارم...
#حمید جدیدی
برچسبها: حمیدجدیدی
از تمام داراییها
یکی، دو گلدان شمعدانی دارم
یک جفت ماهی سرخ دارم
دوچرخهای یادگار پدربزرگ
یک مداد دندان زده
چند تا شعر
و تا دلت بخواهد «دوستت دارم»...
| حمید جدیدی
برچسبها: حمیدجدیدی , دوست داشتن