✈2★در امتدادک🍃♥️🍃ــمهتاب🍂🧡💙🍂وچه👤

🦋🪁🌳✰فراموش نکنیدکه سپاسگزار باشید.هر روز(حوالی خدا)☀️♡

✈2★در امتدادک🍃♥️🍃ــمهتاب🍂🧡💙🍂وچه👤 | نیکی فیروزکوهی

🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊
✈2★در امتدادک🍃♥️🍃ــمهتاب🍂🧡💙🍂وچه👤 🦋🪁🌳✰فراموش نکنیدکه سپاسگزار باشید.هر روز(حوالی خدا)☀️♡

سه چیز را برای هیچکس آرزو نمیکنم

سه چیز را برای هیچکس آرزو نمیکنم ... تنهایی‌ ...
سه روزِ بارانی ...
و این دو سوال ، میایی؟ نمیایی؟

نيكى‌فيروزكوهي


برچسب‌ها: نیکی فیروزکوهی

تاريخ : دوشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۳ | 12:59 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

که عشق اینبار هم بازیچه ست  می فهمم

تاريخ : چهارشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۳ | 13:5 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

می خندد و من متقاعد می شوم

می خندد
و من متقاعد می شوم
جهان در فنجانی قهوه
کنار کسی که دوستش داری، خلاصه می شود


نیکی_فیروزکوهی


برچسب‌ها: نیکی فیروزکوهی

تاريخ : یکشنبه ۶ خرداد ۱۴۰۳ | 13:21 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

همیشه گفته ام
چه فرق می‌‌کند چقدر فاصله ، وقتی‌ رفته باشی‌......

همیشه گفته ای
رفتن همانقدر دلشوره دارد که ماندن


همیشه گفته ام
هیچکس برای هیچکس نبود

همیشه گفته ای
هیچکس برایِ هیچکس نماند
ما هم....

#نیکى_فیروزکوهی"


برچسب‌ها: نیکی فیروزکوهی

تاريخ : دوشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ | 12:38 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

دور می‌‌شویم ناگهان از خاطرِ آدم ها

دور می‌‌شویم ناگهان
از خاطرِ آدم ها
چنان سواری شتاب زده
در مه‌ ؛
چنان گم کرده راهی‌
در خمِ یک کوچه ؛
عمر لبخند‌هایِ ما
چون سهمِ ما از عشق ...
چه کوتاه ...
چه کوتاه ...

نیکی‌ فیروزکوهی


برچسب‌ها: نیکی فیروزکوهی , عشق

تاريخ : دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳ | 12:30 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

عشق

نگاهت....

شهری باشد جنگ زده

که تنها یک‌نفر آبادش می‌‌کند

.... عشق

"نیکی فیروزکوهی"


برچسب‌ها: نیکی فیروزکوهی , عشق

تاريخ : یکشنبه ۷ آبان ۱۴۰۲ | 11:40 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

گاهی‌ فکر می‌‌کنم دنیا

گاهی‌ فکر می‌‌کنم دنیا با همه عظمتش تا چه اندازه می‌‌تواند حقیر و بی‌ ارزش باشد.

آدم‌ها از بامِ باورِ ما سقوط می‌‌کنند، یکی‌...یکی‌.

و قلب بی‌ آلایش ما، تهی از عشق و اعتماد فرو می‌‌پاشد، زخم خورده، رنجیده، آرام...آرام


نیکی فیروزکوهی


برچسب‌ها: نیکی فیروزکوهی

تاريخ : شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۲ | 11:38 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

بگذار قضاوت‌مان کنند…

بگذار قضاوت‌مان کنند…
آلوده به ترس نباش!
بهتر است که سایه‌ای از خودمان باشیم
تا حضوری بی‌ وجود
شبیه افکار دیگران

.
.
.
نیکی_فیروزکوهی


برچسب‌ها: نیکی فیروزکوهی

تاريخ : دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ | 11:2 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

بگذار قضاوت‌مان کنند…

بگذار قضاوت‌مان کنند…
آلوده به ترس نباش!
بهتر است که سایه‌ای از خودمان باشیم
تا حضوری بی‌ وجود
شبیه افکار دیگران
.
.
.
نیکی_فیروزکوهی


برچسب‌ها: نیکی فیروزکوهی

تاريخ : دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۲ | 10:47 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

دلتنگى

دلتنگى
قوى ترین ، واقعى ترین و زیباترین حس دنیاست
خوشبخت ترین آدمها کسانى هستند که
کسی را در زندگى
و جایی در قلبشان دارند برای دلتنگ شدن
هر بار که قلبم در سینه مى لرزد
هر بار که عطش دیدار دوباره تو
نفس گیرتر از روزهاى قبل مى شود
هر بار که مست لحظه های با تو هستم
فکر مى کنم چقدر خوشبختم

نیکی فیروزکوهی
http://www.blogfa.com/cmt/images/20.gif


برچسب‌ها: نیکی فیروزکوهی

تاريخ : سه شنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۲ | 10:6 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

این بار که آمدی

این بار که آمدی

برایم گردنبندی بیاوربا صد دانه مروارید

بگذار فکر کنم

به خاطر من

صد بار دل به دریا زده ای.

نیکی فیروزکوهی


برچسب‌ها: نیکی فیروزکوهی

تاريخ : شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ | 8:23 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

عبورم ده از ازدحامِ خیابانی که

عبورم ده از ازدحامِ خیابانی که بی‌ تفاوتی‌ سایه‌ها و آدم هامرا به وسعتِ سالیانِ درازپیر می‌‌کندو خسته...

عبورم ده‌مرا به گوشه‌ای امن برسان

تا چشمانِ همیشه مشتاقِ من به زندگی‌زوالِ آفتاب و آینه رادر چشمانِ خواب آلوده ی این شهر نبینند

عبورم ده‌حضوری با صداقت آغوشی بی‌ هراس

دست‌هایی‌ مهربان نشانم بده بگذار در زیستن‌های رخوتناک ماعشق دوباره فوران کند

"نیکى فیروزکوهی"


برچسب‌ها: نیکی فیروزکوهی

تاريخ : یکشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ | 9:13 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

به من دل ببند

به من دل ببند

ما هنوز عمقِ سبزِ بهاران را نزیسته ایم

ما هنوز به اوجِ شعربه لحظه ی نفس گیرِ رسیدن

نرسیده ایم

دوستم داشته باش

سر بر شانه ی حوصله که بگذارم

تو را کنارِ هر واژه

به صراحتِ، می‌‌سرایم

"نیکى فیروزکوهی"


برچسب‌ها: نیکی فیروزکوهی

تاريخ : یکشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ | 9:5 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

دست هایم را در جیب هایم فرو می برم

دست هایم را در جیب هایم فرو می برم
و عکس میگیرم
هیچ کس نخواهد فهمید

از پشت عینک بزرگ سیاهم
- با چه تردیدی -
دنیای بزرگ سیاه مان را تماشا میکنم
دست هایت را در جیب هایت فرو کن
بگذار آدم ها
از باور های خودشان عکس بگیرند


نیکی‌_فیروزکوهی


برچسب‌ها: نیکی فیروزکوهی

تاريخ : یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲ | 9:53 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

آی‌ عشق لعنتی

و خدا خودش شاهد است ..... .
‎که چگونه آسمان
‎برای شکستِ پرنده‌ای در پرواز می‌‌گرید
‎که چگونه سکوتی پر وهم
گلوی عاشقی را خاموش می‌کند
‎که چگونه نفس
‎دغدغه ی هوای خانه را دارد
که چگونه یک صبحِ زود, فریاد می‌ زنی
‎آی‌ عشق لعنتی
‎در سینه‌ام بمیر ....
‎در سینه‌ام بمیر ...

‎نيكى فيروزكوهي


برچسب‌ها: نیکی فیروزکوهی , خدا , عشق

تاريخ : دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ | 10:20 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

"روزی بیا که برایِ آمدن دیر نشده باشد"

همیشه آخرین سطر برایش می‌‌نوشتم

"روزی بیا که برایِ آمدن دیر نشده باشد"

می‌ نوشتم

"روزی بیا که هنوز دوستت داشته باشم، که هنوز دوستم داشته باشی‌"

می‌ نوشتم

"در نبودنت به تمام ذرات زندگی‌ کافر شده ام، جز ایمان به بازگشت تو"

امروز برای شما می‌‌نویسم

یقینا آمده است

ولی‌ روزی که من از هراس دیوارها

خانه را که نه

خودم را ترک کرده بودم

| نیکی فیروزکوهی |


برچسب‌ها: نیکی فیروزکوهی

تاريخ : پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۱ | 7:51 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

من آدم استقلال بودم.

من آدم استقلال بودم. آدمِ روی پای خود ایستادن.

هرگز از سختی‌ها و رنج‌هایی‌ که می‌‌کشیدم، صحبتی‌ نمیکردم.

سکوت برای من قدرتِ خاص خودش را داشت. آه و ناله آدم را حقیر می‌کند.

آه و ناله هر کسی‌ را، هر روحِ بزرگواری را کوچک و حقیر می‌‌کند.

اینکه دیگران چگونه در موردِ من فکر می‌‌کنند اهمیتِ زیادی نداشت،

شاید چون در آن خانه کسی‌، دیگری را نمی‌دید یا حتی به دیگری فکر نمیکرد،

اما خودم در مقابلِ خودم باید بزرگ می‌‌ماندم. بزرگ , قوی و سرشار.

با اینحال گاهی‌ آرزو می‌‌کردم کسی‌ درد‌های بی‌ انتهای مرا از من بگیرد.

کسی‌ حالم را بپرسد، کسی‌ پای دردِ دل‌هایم زانو بزند، دستی‌ به شانه‌ام بخورد،

حرفی‌ از روز‌های خوب، از روشنایی، از قلب‌های معتبر بشنوم.

گاهی‌ آرزو می‌‌کردم کسی‌ انگشتش را محکم روی آن رگ گردنم که همیشه درد می‌‌کند

بگذارد و تا می‌‌تواند فشار دهد. آنقدر که نبضِ هر چه التهاب است زیر انگشتانش برای همیشه بخوابد.

جایی‌ خوانده بودم که درد آدم را بزرگ می‌‌کند و روح را صیقل میدهد و تجربه را زیاد می‌کند.

هیچ جا ننوشته اند که درد با یک زن ، با یک مادر چه می‌‌کند.

مادران درد کشیده یا زود می‌میرند، یا برای همیشه می‌‌روند،

یا می‌‌مانند با چشمانی که رنگِ بی‌ تفاوتی‌ گرفته است و

دستانی که زیر ناخن‌هایش جز خستگی‌ چیزی نمیروید ،

و گیسوانی که رقص بر شانه‌های زنانه را به خاطر نمی‌‌آورند.

مادرانی بی‌ هیچ آرزویی، با ‌دنیایی کوچک. دنیایی بسیار بسیار کوچک

هیچکس از مادرانی که به بهشت نمی‌ روند چیزی ننوشته

| نیکی فیروز کوهی |

+درد=درد


برچسب‌ها: نیکی فیروزکوهی

تاريخ : دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱ | 8:2 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

هر کجا هستی، به یاد من باش

صبح جمعه ات به خیر

هر کجا هستی، به یاد من باش

من با تو چای نوشیده ام،

سفرها کرده ام،

از جنگل، از دریا،

از آغوش تو شعرها نوشته ام

رو به آسمان آبی پر خاطره

از تو گفته ام، تو را خواسته ام

آه ای رویای گمشده!

هر کجا هستی صبح جمعه ات به خیر...

| نیکی فیروزکوهی |


برچسب‌ها: نیکی فیروزکوهی

تاريخ : جمعه ۲۳ دی ۱۴۰۱ | 7:57 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

امروز که اینجا آفتابی بود

امروز که اینجا آفتابی بود
بیشتر از همیشه یاد تو بودم.
نه به خاطر خورشید زیبایش
یا دلچسبی گرمایش؛
یا به خاطر اینکه تعطیلی بود و
من تمام روز لم داده بودم و کتاب می خواندم؛ نه
به یاد تو بودم به خاطر تمام حرف هایی که می شد
با تو کنج حیاط ما زیر آفتاب نشست و زد؛
به خاطر صدای تکه های یخ لیوان شربتی که برایت می ریختم؛
به خاطر تمام عکس هایی که می گرفتم
تا سال‌ها بعد در یک آلبوم جلد چرمی سبز رنگ نشانت دهم
به خاطر شعر... این شعر.
می بینی؟
نزدیک بودن، زیاد هم دور نیست...
"نیکى فیروزکوهى"


برچسب‌ها: نیکی فیروزکوهی

تاريخ : چهارشنبه ۷ دی ۱۴۰۱ | 7:20 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

صدایم کن

صدایم کن
دلم برای هم آغوشیِ صمیمیِ تنهایمان
برای نوازش
برای صدا کردن های تو
برای حرف های خوب تنگ شده
صدایم کن
دلم برای دوست داشتن های بی انتها
برای شب های تا صبح بدون خواب
برای خودم
برای خودت
پنجره و مهتاب تنگ شده
صدایم کن


نیکی فیروزکوهی


برچسب‌ها: نیکی فیروزکوهی

تاريخ : یکشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۱ | 0:7 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |
        مطالب قدیمی‌تر >>


.: Weblog Themes By SlideTheme :.