نیامدی و غمت بارها به من سر زد
چو در بر او نگشودم نرفت و بر در زد
بنا نبود که دل با غم تو بنشیند
همین که نام تو را بُرد، من دلم پر زد
گریست با من و از قصهٔ جدایی گفت
به سرسلامتیام ساغری به ساغر زد
چو دید در جگرم تیر بیوفایی را
برون کشیدش و اینبار کارگرتر زد
چه کرد عشق تو با من که با هزار ستم
دلم هنوز برای غم تو میلرزد
#فاضل_نظری
برچسبها: فاضل نظری
غافل از «عمق نگاه» تو به «چشمت» نگریست
چه کُند؟ خاصیت آینه سطحینگریست
اهل آبادی عالم همه ظاهربیناند
اگر این نیست چرا شهر پُر از جلوهگریست
دلفریبی و دل انگیز ولی ای دنیا
دلربایی مکنه ز من که دلم با دگریست
صیقل روح و تراشیدن قلب از دل سنگ
کار سرپنجهی اشک است مگو بیهنریست
عاقبت در غزلم نام تو آمد ای عشق
نسبت من به تو چون لاله به خونینجگریست
🖌#فاضل_نظری
📖#نیست
برچسبها: فاضل نظری
ما گشته ایم نیست تو هم جستجو مکن
آن روزها گذشت،دگر آرزو مکن
دیگر سراغ خاطره های مرا مگیر
خاکستر گداخته را زیر و رو مکن
در چشم دیگران منشین در کنار من
ما را در این مقایسه بی آبرو مکن
راز من است غنچه ی لب های سرخ تو
راز مرا برای کسی بازگو مکن
دیدار ما تصور یک بی نهایت است
با یکدگر دو آینه را روبرو مکن
فاضل نظری
برچسبها: فاضل نظری
از تو دل کندم که تمرین شکیبایی کنم
تا خودم را تشنهٔ روزی که میآیی کنم
آبرویی را که کمکم جمع کردم حاضرم
روز دیدار تو یکجا خرج رسوایی کنم
از کتاب گیسوانت صفحهای را باز کن
تا برایت مو به مو تفسیر زیبایی کنم
میپذیرم عشق هم تنها دروغی بیش نیست
گر در آغوش تو هم احساس تنهایی کنم
صبر کن تا مثل رودی بر فراز پرتگاه
مرگ را در دیدهٔ مردم تماشایی کنم
#فاضل_نظری
برچسبها: فاضل نظری
آیین عشق بازی دنیا عوض شده است
یوسف عوض شده است، زلیخا عوض شده است
سر همچنان به سجده فرو برده ام ولی
در عشق سال هاست که فتوا عوض شده است
خو کن به قایقت که به ساحل نمی رسیم
خو کن که جای ساحل و دریا عوض شده است
آن با وفا کبوتر جَلدی که پر کشید
اکنون به خانه آمده، اما عوض شده است
حق داشتی مرا نشناسی، به هر طریق
من همچنان همانم و دنیا عوض شده است
#فاضل_نظری
برچسبها: فاضل نظری
تمامش کن ای عشق و آغاز کن
دگر فرصتی نیست! کم ناز کن
اگر سحر باید کنی، سحر کن
اگر باید اعجاز، اعجاز کن
شب عزلتم گوشه ی چشم توست
در مسجد بسته را باز کن
شب وصل ما با شکایت گذشت
مرا محرم بوسه ی راز کن
فقط بی وفایی مکن با خودت
نه بنشین به بامی، نه پرواز کن
فاضل_نظری
برچسبها: فاضل نظری
ای ابر دل گرفتهی بی آسمان بیا
باران بیملاحظهی ناگهان بیا
چشمت بلای جان و تو از جان عزیزتر
ای جان فدای چشم تو
با قصد جان بیا
فاضلنظری
برچسبها: فاضل نظری
فواره وار، سربه هوایی و سربه زیر
چون تلخی شراب، دل آزار و دلپذیر
ماهی تویی و آب؛ من و تنگ؛ روزگار
من در حصار تُنگ و تو در مشت من اسیر
پلک مرا برای تماشای خود ببند
ای ردپای گمشده ی باد در کویر
ای مرگ می رسی به من اما چقدر زود
ای عشق می رسم به تو اما چقدر دیر
مرداب زندگی همه را غرق می کند
ای عشق همّتی کن و دست مرا بگیر
چشم انتظار حادثه ای ناگهان مباش
با مرگ زندگی کن و با زندگی بمیر
فاضل نظری
برچسبها: فاضل نظری
آیینه را ببخش که با راستگوییاش
آزرده کرد خاطر عالیجناب را
از بس که خلق پشت نقاب ایستادهاند
باور نمیکنند منِ بینقاب را!!
فاضل_نظری
برچسبها: فاضل نظری
آیینه را ببخش که با راستگوییاش
آزرده کرد خاطر عالیجناب را
از بس که خلق پشت نقاب ایستادهاند
باور نمیکنند منِ بینقاب را!!
فاضل_نظری
برچسبها: فاضل نظری
با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج
ای موی پریشان تو دریای خروشان
بگذار مرا غرق کند این شب مواج
یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم
یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج
ای کشته ی سوزانده ی بر باد سپرده
جز عشق نیاموختی از قصه حلاج
یک بار دگر کاش به ساحل برسانی
صندوقچه ای را که رها گشته در امواج.
"فاضل نظری"
برچسبها: فاضل نظری
فرقی نمیکند چه برایم نوشته دوست
گیرم که ناسزاست ولی دستخط اوست
آیینه وار خیره به تنهایی توام
آری! سکوت سادهترین راه گفت وگوست
این درس را ز عشق تو آموختم که گاه
راه وصال دست کشیدن ز جست و جوست
هرکس به قدر وسع خریدار یوسف است
سرمایهی شکستهدلان چیست؟ آرزوست
بیچاره ما که گرچه عزیزیم نزد خلق
چیزی که پیش دوست نداریم آبروست
برچسبها: فاضل نظری
با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج
ای موی پریشان تو دریای خروشان
بگذار مرا غرق کند این شب مواج
یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم
یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج
ای کشته ی سوزانده ی بر باد سپرده
جز عشق نیاموختی از قصه حلاج
یک بار دگر کاش به ساحل برسانی
صندوقچه ای را که رها گشته در امواج.
"فاضل نظری"
برچسبها: فاضل نظری
آیینه را ببخش که با راستگوییاش
آزرده کرد خاطر عالیجناب را
از بس که خلق پشت نقاب ایستادهاند
باور نمیکنند منِ بینقاب را!!
فاضل_نظری
برچسبها: فاضل نظری
گفتی چه شود گر بشود فاصله ها کم؟
دیدی که شد! اما نشد آخر گله ها کم
بین تو و من رغبت دیدار نماندهست
هم فاصله ها کم شده هم حوصله ها کم...
از عشق بپرهیز! که صد راهزن اینجاست
آیند به این گردنه ها قافله ها کم
هر چند که از شهر خودم کوچ نکردم
در بی وطنی، نیستم از چلچله ها کم
از عشق همین بس که معمای شگفتیست
ای عقل! بگو با من از این مسئلهها کم...
•| #فاضل_نظری |•🌿
برچسبها: فاضل نظری
به چنگ آورده ام گیسوی معشوقی خیالی را
خدا از ما نگیرد نعمت آشفته حالی را...
خدا را شکر امشب هم حریفی پیش رو دارم
که با او میتوان نوشید ساغرهای خالی را
مرا در بر بگیر ای مهربان هرچند میدانم
ندارم طاقت آغوش یک دریا زلالی را
ز مستی فاش میگویم تو را بوسیده ام اما
کسی باور ندارد حرف مست لاابالی را
من آن خاکم که روزی بستر رودی خروشان بود
کنار چشمه بشکن بغض این ظرف سفالی را
برچسبها: فاضل نظری , خدا




