🐆🐆🐆🐆🐆
باز از دیار ما به سفر رفت یار ما
ای دل، دگر به هیچ نیرزد دیار ما
سرمست و شاد رفت و خدا باد همرهش
رحمی نکرد بر غم ما، بر خمار ما
او رفت و صبر رفت و تحمل تمام شد
از هم گسست سلسله ی اختیار ما
گفت از تو یاد می کنم، اما وفا نکرد
یادش بخیر، یار فراموشکار ما . . .
اخوان ثالث
برچسبها: مهدی اخوان ثالث
ما چون دو دریچه روبروی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
عمر آینۀ بهشت اما آه
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه
اکنون دل من شکسته و خسته ست
زیرا یکی از دریچه ها بسته ست
« مهدی اخوان ثالث »
برچسبها: مهدی اخوان ثالث
او رفت و صبر رفت
و تحمل تمام شد
از هم گسست
سلسله ی اختیار ما
گفت از تو یاد میکنم
اما وفا نکرد
یادش به خیر
یار فراموشکار ما...
"مهدی اخوان ثالث"
برچسبها: مهدی اخوان ثالث
ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را
باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را
با شتاب ابرهای نیمه شب می رفت و بود
پاک چون مه شسته روی دلربای خویش را
چون گلی مهتاب گون در گلبنی از آبنوس
روشنی می داد مشکین جامه های خویش را
گرم صحبت بود با آن خواهر کوچک ترش
تا بپوشد خنده های نا به جای خویش را
می درخشید از میان تیرگی ها گردنش
چون تکان می داد زلف مشک سای خویش را
گفته بودم «بعد از این باید فراموشش کنم»
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را
دیدم و آمد به یادم دردمندی های دل
گرچه غافل بود آن مه مبتلای خویش را
این چه ذوق و اضطراب است؟ این چه مشکل حالتی است؟
با زبان شکوه پرسیدم خدای خویش را
تا به من نزدیک شد، گفتم «سلام ای آشنا»
گفتم امّا هیچ نشنیدم صدای خویش را
کاش بشناسد مرا آن بی وفا دختر «امید»
آه اگر بیگانه باشد آشنای خویش را
مهدی اخوان ثالث
برچسبها: مهدی اخوان ثالث
چند صباحی است
عاشقی گناه شده و
عاقلان بی گناه ما را سرزنش می کنند
ما را خیالی نیست
چرا که اگر عاشقی گناهست ، ما غرق گناهیم
“مهدی اخوان ثالث”
🌹
برچسبها: مهدی اخوان ثالث
لحظه ی دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام، مستم
باز می لرزد، دلم، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ
های، نپریشی صفای زلفکم را، دست
آبرویم را نریزی، دل
ای نخورده مست
لحظه ی دیدار نزدیک است ..
مهدی اخوان ثالث
...لحظه ی دیدار نزدیک است ..
برچسبها: مهدی اخوان ثالث
ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را
باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را
گفته بودم بعد ازین باید فراموشش کنم
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را
#مهدی_اخوان_ثالث
برچسبها: مهدی اخوان ثالث
بهار آمد، پریشانباغ من افسرده بود اما
به جو باز آمد آب رفته، ماهی مرده بود اما
زمستان رفت، برفش آب شد، خورشید بازآمد
کبوتر بچهها را سوز سرما برده بود اما
بشوید خاک قاب پنجره، باران پاییزی
به پشت شیشه در تُنگی، گلم پژمرده بود اما
هزاران نوشدارو میرسید از بهر سهرابم
به سهرابم هزاران ضرب چاقو خورده بود اما
خلاصه گشت ماه و مهر تا آن سال آخر شد
بهار آمد دوباره! باغ من افسرده بود اما...
برچسبها: مهدی اخوان ثالث

نذر کرده ام
يک روزی که خوشحال تر بودم
بيايم و بنويسم که
زندگی را بايد با لذت خورد
که ضربه های روی سر را بايد آرام بوسيد
و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد
يک روزی که خوشحال تر بودم
می آيم و می نويسم که
اين نيز بگذرد
مثل هميشه که همه چيز گذشته است و
آب از آسياب و طبل طوفان از نوا افتاده است
يک روزی که خوشحال تر بودم
يک نقاشی از پاييز ميگذارم , که يادم بيايد زمستان تنها فصل زندگی نيست
زندگی پاييز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ , بخر و ببر
یک روزی که خوشحال تر بودم
نذرم را ادا می کنم
تا روزهايی مثل حالا
که خستگی و ناتوانی لای دست و پايم پيچيده است
بخوانمشان
و يادم بيايد که
هيچ بهار و پاييزی بی زمستان مزه نمی دهد
و
هيچ آسياب آرامی بی طوفان
برچسبها: مهدی اخوان ثالث
دو تا کفتر
نشسته اند روی شاخه ی سدر کهنسالی
که روییده غریب از همگنان در دامن کوه قوی پیکر.
برچسبها: مهدی اخوان ثالث
💚✨ادامه مطلب✨💚
لحظه ی دیدار نزدیک است.
باز من دیوانه ام، مستم.
باز می لرزد، دلم، دستم.
باز گویی در جهان دیگری هستم.
های! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ!
های، نپریشی صفای زلفکم را، دست!
وآبرویم را نریزی، دل!
- ای نخورده مست-
لحظه ی دیدار نزدیک است.
(اخوان ثالث)
برچسبها: مهدی اخوان ثالث
آری، تو آنکه دل طلبد آنی.
اما
افسوس!
دیری ست کان کبوتر خون آلود
جویای برج گمشده ی جادو،
پرواز کرده است...
(مهدی اخوان ثالث)
برچسبها: مهدی اخوان ثالث
ای تکیه گاه و پناه زیباترین لحظه های پرعصمت و پرشکوه تنهایی و خلوت من
ای شط شیرین پر شوکت من
ای با تو من گشته بسیار در کوچه های بزرگ نجابت
در کوچه های فروبسته استجابت
در کوچه های سرور و غم راستینی که مان بود
در کوچه باغ گل ساکت نازهایت
در کوچه باغ گل سرخ شرمم
در کوچه های نوازش
در کوچه های چه شبهای بسیار تا ساحل سیمگون سحرگاه رفتن
در کوچه های مه آلود بس گفت و گو ها بی هیچ از لذت خواب گفتن
در کوچه های نجیب غزلها که چشم تو می خواند
گهگاه اگر از سخن باز می ماند
افسون پاک منش پیش می راند
ای شط پر شوکت هر چه زیبایی پاک
ای شط زیبای پر شوکت من
ای رفته تا دور دستان
آنجا بگو تا کدامین ستاره ست
روشنترین همنشین شب غربت تو ؟
ای همنشین قدیم شب غربت من
ای تکیه گاه و پناه غمگین ترین لحظه های کنون بی نگاهت تهی مانده از نور
در کوچه باغ گل تیره و تلخ اندوه
در کوچه های چه شبها که اکنون همه کور
آنجا بگو تا کدامین ستاره ست
که شب فروز تو خورشید پاره ست ؟
مهدی اخوان ثالث
برچسبها: مهدی اخوان ثالث
ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را
باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را
گفته بودم بعد ازین باید فراموشش کنم
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را
- مهدی اخوان ثالث
برچسبها: مهدی اخوان ثالث
چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشی
چراغ خلوت این عاشق کهن باشی
به سان سبزه پریشان سرگذشت شبم
نیامدی تو که مهتاب این چمن باشی
تو یار خواجه نگشتی به صد هنر، هیهات
که بر مراد دل بی قرار من باشی
تو را به آینه داران چه التفات بود
چنین که شیفته ی حسن خویشتن باشی
دلم ز نازکی خود شکست در غم عشق
وگرنه از تو نیاید که دلشکن باشی
وصال آن لب شیرین به خسروان دادند
تو را نصیب همین بس که کوهکن باشی
ز چاه غصه رهایی نباشدت، هر چند
به حسن یوسف و تدبیر تهمتن باشی
خموش سایه که فریاد بلبل از خامی ست
چو شمع سوخته آن به که بی سخن باشی
برچسبها: مهدی اخوان ثالث
بیا ای خستهخاطر دوست!
ای مانند من دلکنده و غمگین!
من اینجا بس دلم تنگ است
بیا رهتوشه برداریم
قدم در راه بیبرگشت بگذاریم...
مهدی اخوانثالث
برچسبها: مهدی اخوان ثالث
اگر روزم پریشان شد
فدای تاری از زلفش،
که هر شَب
با خیالش خواب های دیگری دارم...!
برچسبها: مهدی اخوان ثالث
بیا ای روشن، ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن در زیرِ سرپوشِ سیاهیها
دلم تنگ است ...
مهدی اخوان ثالث
برچسبها: مهدی اخوان ثالث
شب از شبهای پائیزیست؛
از آن همدرد و با من مهربان
شبهای اشکآور...
ملول و خستهدل
گریان و طولانی
شب از شبهای پائیزی ست...
مهدی اخوانثالث
برچسبها: مهدی اخوان ثالث

