ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻌﺮﻫﺎ ﺩﺭﻭﻏﻨﺪ
ﺩﺭﻭﻏﯽ ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭ
ﺑﺎﺩ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺗﻮ ؟
ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﺕ ؟
ﻣﻦ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺖ ؟
ﺍﺻﻼ ﺍﻧﻘﺪﺭﻫﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ
ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺘﯽ
ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻌﺮﻫﺎ ﺩﺭﻭﻏﻨﺪ
ﺩﺭﻭﻏﯽ ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭ
ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﻦ ﺷﻌﺮ
محسن حسینخانی
برچسبها: محسن حسینخانی
مرا ببخش
که در تنهایی
برایت شعر می نویسم
کنارت که باشم
عطرت
کلمات را مست می کند
آنوقت
جمع کردنشان
دیگر کار خداست!
محسن حسینخانی
برچسبها: محسن حسینخانی
گفتند
خانه ی تو
در مسیر رودخانه است
و من سوار بر قایقم پارو زدم
کم کم
نیزارها و مرغ آبی ها محو شدند
جیغ مرغ های دریایی
و سوت کشتی ها
جای آواز قورباغه ها را گرفتند
گفتند خانه تو
آن طرف دریاست
قایق من کوچک بود و خسته
قلبم اما برای تو بزرگ و تپنده
قایق را رها کردم
و دل به دریا زدم
محسن حسینخانی
برچسبها: محسن حسینخانی
می خواستم
از پنجره ی تو
به دنیا نگاه کنم
پرده ای که کنار زدم اما
آغاز غمگین ترین نمایش جهان بود
و سکوت
ماندگارترین دیالوگش...
روز اول
هر کدام یک حلقه داشتیم
با هر حرفی که نمی زدیم
حلقه ای به حلقه ها اضافه می شد
و نمایش غمگین تر.
ما سکوت کردیم
و صدای زنجیرها که پایمان بستیم
موسیقی پایانی این نمایش شد.
"محسن حسینخانی"
برچسبها: محسن حسینخانی
نقشه جغرافیا را قبول ندارم
هر جا که تو رفته ای
دورترین نقطه ی دنیاست
محسن حسینخانی"
برچسبها: محسن حسینخانی
ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻌﺮﻫﺎ ﺩﺭﻭﻏﻨﺪ
ﺩﺭﻭﻏﯽ ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭ
ﺑﺎﺩ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺗﻮ ؟
ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﺕ ؟
ﻣﻦ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺖ ؟
ﺍﺻﻼ ﺍﻧﻘﺪﺭﻫﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ
ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺘﯽ
ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻌﺮﻫﺎ ﺩﺭﻭﻏﻨﺪ
ﺩﺭﻭﻏﯽ ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭ
ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﻦ ﺷﻌﺮ
محسن حسینخانی
برچسبها: محسن حسینخانی
دوست نداشتم
خبر رفتنت را
کسی بفهمد
بغضم را در تنهایی شکستم
مثل قاصدکی که
جای باد
به باران فکر می کرد.
"محسن حسینخانی
برچسبها: محسن حسینخانی
نباید از تو
فرشته می ساختم
با پای خودت آمدی
با بال هایی که برایت ساختم
رفتی
محسن حسینخانی
برچسبها: محسن حسینخانی
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﮐﻮﻩ ﺍﻡ
ﺗﻮ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺟﻨﮕﻞ
ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ
ﺑﺮﺍی تو ﺁﻭﺍﺯ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ
ﺩﻟﺖ ﮐﻪ ﺗﻨﮓ ﺷﻮﺩ
ﺑﺮﮒ ﻫﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻧﺪ
ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﮐﻪ ﺷﻮﯼ
ﻣﯿﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ
ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ، ﻣﯿﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﺗﻠﺦ
ﻣﻦ ﺍﻣﺎ
فقط هرازگاهی
ﭼﻨﺪ ﺳﻨﮓ ﺭﯾﺰﻩ ﮐﻮﭼﮏ
ﺍﺯ ﺩﻟﻢ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﺩ.
ﻣﺤﺴﻦ ﺣﺴﯿﻨﺨﺎﻧﯽ
برچسبها: محسن حسینخانی
هنوز
صدای جیرینگ جیرینگ النگوهایت
از حافظه ی کوچه
پاک نشده بود و خاک کوچه
دامن چیندارت را نگرفته بود
که چرخان چرخان
پرت شدی توی خاطره ها..
عمو، فقط زنجیر مرا بافت
و معلوم نشد
تو را
پشت کدام کوه انداخت
که هیچ فریادی از من
پژواکت را به گوشم نمی رساند
اما من
خسته نمی شوم..
اگر تمام زنجیرها را هم
به پایم ببندند
نامت را فریاد می زنم...
"محسن حسینخانی"
برچسبها: محسن حسینخانی
گفتند
خانه ی تو
در مسیر رودخانه است
و من سوار بر قایقم پارو زدم
کم کم
نیزارها و مرغ آبی ها محو شدند
جیغ مرغ های دریایی
و سوت کشتی ها
جای آواز قورباغه ها را گرفتند
گفتند خانه تو
آن طرف دریاست
قایق من کوچک بود و خسته
قلبم اما برای تو بزرگ و تپنده
قایق را رها کردم
و دل به دریا زدم
محسن حسینخانی
برچسبها: محسن حسینخانی
نباید از توفرشته می ساختم
با پای خودت آمدی
با بال هایی که برایت ساختم
رفتی
محسن حسینخانی
برچسبها: محسن حسینخانی
دوست داشتن...
فقط گفتن دوستت دارم نیست!
بگذار دوست داشتنت...
شبیه نشانی خانه ای باشد...
که نه از کوچه اش معلوم است...
نه از رنگ درش...
و نه از پلاکش...
و فقط آن را از عطر گل های باغچه اش میشناسی...
#محسن_حسینخانی
برچسبها: محسن حسینخانی
گاهی
به کبوتری فکر می کنم
که بالهایش آسمان را به زمین دوخت
و بر پاهایش حرف هایی بسته شده بود
که راه را به آن نشان می داد
وقتی مقصد معلوم نباشد
دهان هیچ نامه ی عاشقانه ای
با هیچ بوسه ای مهر و موم نخواهد شد!
در من ننشستی!
و من چشم هایم را
کنار تمام پنجره های شهر
جا گذاشتم.
"محسن حسینخانی"
برچسبها: محسن حسینخانی
ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻌﺮﻫﺎ ﺩﺭﻭﻏﻨﺪ
ﺩﺭﻭﻏﯽ ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭ
ﺑﺎﺩ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺗﻮ ؟
ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﺕ ؟
ﻣﻦ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺖ ؟
ﺍﺻﻼ ﺍﻧﻘﺪﺭﻫﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ
ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺘﯽ
ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻌﺮﻫﺎ ﺩﺭﻭﻏﻨﺪ
ﺩﺭﻭﻏﯽ ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭ
ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﻦ ﺷﻌﺮ
محسن حسینخانی
برچسبها: محسن حسینخانی
این شعرها
هرچقدر هم خوب باشند
نمی توانند دلتنگی ام را
بیان کنند..
چترهای کاغذی
زیر باران
دوام نمی آورند...!
"محسن حسینخانی
برچسبها: محسن حسینخانی
بگذار
عمیق دوستت داشته باشم!
برای ماهی ها
تابلوی شنا ممنوع
بی مفهوم است!
محسن حسین خانی
برچسبها: محسن حسینخانی
(۱)
من این نقشه ی جغرافیا را قبول ندارم
هرجا که تو رفته ای
دورترین نقطه ی دنیاست.
(۲)
بیا و این زمستان را
در خانه بمان!
مردم دیگر به تقویم اعتماد ندارند
می گویند:
دیروز
در خیابانی که تو از آن رد شدی
بهار شده!
(۳)
باید
شال گردنم را
تمام کرده باشی
که اینگونه
برف شروع شده.
(محسن حسینخانی)
برچسبها: محسن حسینخانی
هنوز
صدای جیرینگ جیرینگ النگوهایت
از حافظه ی کوچه
پاک نشده بود و خاک کوچه
دامن چیندارت را نگرفته بود
که چرخان چرخان
پرت شدی توی خاطره ها..
عمو، فقط زنجیر مرا بافت
و معلوم نشد
تو را
پشت کدام کوه انداخت
که هیچ فریادی از من
پژواکت را به گوشم نمی رساند
اما من
خسته نمی شوم..
اگر تمام زنجیرها را هم
به پایم ببندند
نامت را فریاد می زنم...
"محسن حسینخانی"
برچسبها: محسن حسینخانی
آستین خیس پیراهنم
طعم شور عشق می دهد
گریه کجا بود
یادت رفته سفر سه روزه ات را ؟
دلتنگی ات ، جاده ها را چقدر بارانی کرد ؟
بعد گفتی
مرد که گریه نمی کند
گفتم
گریه نیست عزیزکم
فقط چشم هایم به دور شدنت کمی آلرژی دارند
حالا دور شدنت خیلی طولانی شده
می ترسم
تمام جاده ها را آب ببرد
محسن حسینخانی
برچسبها: محسن حسینخانی