لبخند تو
شبیه حس امنیت تابش اولین پرتو خورشید
بعد از یک شب بارانی پر کابوس است...
شبزده ای طوفانیم
لطفا کمی بیشتر بخند...
لطفا کمی بیشتر بتاب!
"طاهره اباذری هریس"
برچسبها: طاهره اباذزی هریس
رازی یا آرزو؟!
هرچه که هستی،
جایت در نهانخانهی دلم امن است!
طاهره اباذری هریس
برچسبها: طاهره اباذزی هریس , عشق
همه ی ما
گاهی نیاز داریم بدانیم کسی هست
که در دور دست ها
جایی میان خلوتِ عاشقانه ی بی تکلفش
به ما میاندیشد
و دوستمان دارد...
فرقی نمیکند چقدر دور،
چقدر دست نیافتنی،
چقدر محال...
دوست داشتن و دوست داشته شدن،
همین حواشیِ پررنگ تر از متن،
حتی اگر دور از دسترس هم باشند،
آدم را دلگرم میکنند...
برای ادامه دادن،
برای بودن،
برای زیستن...
و این قدرت عشق است!
طاهره اباذری هریس
برچسبها: طاهره اباذزی هریس , عشق
گرچه گیسوی شما دائم پریشان بهتر است
بیش از این از من نگیری دین و ایمان بهتر است
بوسه می چسبد ولی از گرمی لب های تو
چای هل هم قند پهلو توی فنجان بهتر است
دائما از خنده ام من را قضاوت کرده ای...
گریه اما از غمی در خنده پنهان بهتر است
با غمت خوش بوده احوال دلم یک جور خاص
همچو مجنونی که حالش در بیابان بهتر است
بعد از این آسوده تر جان مرا آتش بزن
این عمارت بعد تو مخروب و ویران بهتر است
از قفس آزاد میخواهی دلم را منتها...
زندگی کردن کنارت کنج زندان بهتر است
یا خودت یا هیچکس راضی به این تنهائیم
بی وصال دست هایت درد هجران بهتر است
بیش از این دلواپس آشفتگی هایم نباش
همچو گیسوی شما باشم پریشان بهتر است
برچسبها: طاهره اباذزی هریس
آخر غزلی گفتم و بردم دل او را
مجنون شده ام، آخ! ببین پیچش مو را
از چشم خودش نیز می افتاد یقینا...
می دید اگر ماه شبی آن بَر و رو را
گردیده عیان سِرِّ نهان دلم از بس...
پیش همگان جار زدم راز مگو را
آهو بره ای برده دل از شیرِ غزل هام...
پابند خودش کرده دل عربده جو را
با او دل من عاشق و سرمست ترین است...
پر کرده ز خون جگرم گرچه سبو را
هرچند که بی رحم ترین بود نگاهش...
آخر غزلی گفتم و بردم دل او را!
برچسبها: طاهره اباذزی هریس
گناهِ ما فقط این بود که بی حساب و کتاب دوستشان داشتیم...
در دنیایی که چرتکه حرف اول را میزد!
[طاهره اباذری هریس]
برچسبها: طاهره اباذزی هریس
در باز کنید
راه نشان بدهید
بگذارید بروند!
گاهی وقتها
همین که از تمامِ دنیا
یک نفر
تنها یک نفر
برایتان باقی بماند
کافیست!
#طاهره_اباذری_هریس
برچسبها: طاهره اباذزی هریس
هرکسے سهمے از جهان دارد،
سهم من از جهان فقط غم بود...
[ طاهره_اباذری_هریس ]
برچسبها: طاهره اباذزی هریس
یه سری حرفام هست نه گفته میشه و نه شنیده میشه...
نه میشه نوشتشون و نه میشه خوندشون...
همینا میشن بغض و ته نشین میشن توی گلوی آدم و
بالاخره یه شب راه نفسشو میبندن و صبح که شد همه توی گوش هم پچ پچ میکنن:
" فلانی که چیزیش نبود...
چی شد مُرد راستی؟! "
برچسبها: طاهره اباذزی هریس
آخر غزلی گفتم و بردم دل او را
مجنون شده ام، آخ! ببین پیچش مو را
از چشم خودش نیز می افتاد یقینا...
می دید اگر ماه شبی آن بَر و رو را
گردیده عیان سِرِّ نهان دلم از بس...
پیش همگان جار زدم راز مگو را
آهو بره ای برده دل از شیرِ غزل هام...
پابند خودش کرده دل عربده جو را
با او دل من عاشق و سرمست ترین است...
پر کرده ز خون جگرم گرچه سبو را
هرچند که بی رحم ترین بود نگاهش...
آخر غزلی گفتم و بردم دل او را!
برچسبها: طاهره اباذزی هریس
وسعم که به داشتنت نرسید ...
خیالت را دودستی چسبیده ام !... ❤
#طاهره_اباذری_هریس
❤ ❤
برچسبها: طاهره اباذزی هریس
رفت؛
و با خودش هیچ نبرد...
جز چمدان کوچکی
که به اندازه یِ تمامیِ وجودِ من،
درونش جا داشت!
برچسبها: طاهره اباذزی هریس
جوراباشو درآورد و گوله کرد توی هم و پرتشون کرد یه گوشه. میشناختمش؛ پر بود، حرف داشت، خیلیم حرف داشت...
- میدونی نهنگا چجوری همو پیدا میکنن؟!
تعجب نکردم از سوال بی ربطش. سکوت کردم، نمیدونستم!
- صدا میزنن همدیگه رو! اونا که اهل همن و مثل هم، میشنون اون صداهه رو، میفهمنش، میرن پِیِش، پیدا میکنن همو...
چیزی از "تنهاترین نهنگ دنیا" شنیدی؟!
سر تکون دادم، نشنیده بودم!
- بهش میگن نهنگِ پنجاه و دو هرتز! صداش مثل صدای بقیه ی نهنگا نیست، فرکانسشو بلد نیستن نهنگای دیگه، نمیشنونش، نمیفهمنش، تنهاست، همیشه تنهاست، خیلی وقته که تنهاست...
کلافه دست کشید به صورتش
- میدونی؟!
این روزا حس میکنم یه نهنگم وسطِ اقیانوس که صداش رو فرکانس ۵۲ هرتزه!
دور و برم شلوغه اما گیر کردم توو تنهایی، هیشکی نیست صدامو بشنوه، هیشکی نیست حرفامو حالیش شه، هیشکی نیست بفهمدم، هیشکی نیست دستمو بگیره و نجاتم بده از خودم...
میدونی؟!
گفتنش خیلی سخته اما این روزا حس میکنم یه نهنگم وسطِ اقیانوس که صداش رو فرکانس ۵۲ هرتزه، رو فرکانسِ تنهایی...
کلافه تر چنگ زد به موهاش و بلند شد که بره. توی سکوت خیره شدم به مسیرِ رفتنش، کوه روی دوشش بود انگار!
فکر کردم همه ی ما آدما، این روزا شبیه نهنگیم! شبیهِ یه نهنگ، که خیلی وقته توی تنهاییِ بی رحمِ خودش گیر افتاده...!
برچسبها: طاهره اباذزی هریس
عاشق شدن یعنی همین مجبور بودن ها!
بی دام و بی دانه دچارِ تور بودن ها!
این روزها با گریه همزادم بدونِ شرم...
ربطی ندارد عشق با مغرور بودن ها!
از آسمانم رفتهای ای ماه! بیهوده ست...
بعد از تو دنبالِ امید و نور بودن ها!
یعقوب میداند که وقتی یوسفت رفته...
دیگر شرف دارد به دیدن کور بودن ها!
بعد از تو، بی تو، زنده ماندنهای من یعنی...
عمری به اسم زندگی در گور بودن ها!
تو نیستی و میکشد من را شبی آخر...
این دور بودن، دور بودن، دور بودن ها!
برچسبها: طاهره اباذزی هریس
تمـامـمان کنید!
با یک بوسه ی سرسری
با یک پیام ِ خداحافظی
با یک "دیگر دوستت ندارمِ" لعنتی
بلاتکلیف رهایمان نکنید
ولمان نکنید در برزخِ خواستن و نخواستن...
ماشه ی خداحافظی را
درست روی شقیقه مان بچکانید
و دستتان هم نلرزد
باور کنید یک بار مُردن
از هزار و یک شب جان دادن بهتر است!
#طاهره_اباذری_هریس
برچسبها: طاهره اباذزی هریس
عشق قائل به زمان و مکان نیست،
به هست و نیست هم!
ساده تر بگویمت،
بودی دوستت داشتم...
نیستی؛
هنوز هم دوستت دارم!
طاهره_اباذری_هریس
برچسبها: طاهره اباذزی هریس
روز که بر میآید
اندیشه ی نخستینم تویی
شب که میشود
خواب و خیال آخرم!
بین خودمان بماند ای عشق...
خوب خدایی میکنی در من!
♥️
#طاهره اباذری هریس
برچسبها: طاهره اباذزی هریس
درهای زندان را گشودی؛ مُنتها دیگر ...
پرواز را از یاد برده کفترِ جلدت !... ❤
طاهره_اباذری_هریس
برچسبها: طاهره اباذزی هریس