هر آنگاه که نام تو را مینویسم
کاغذهایم در زیر دستم غافلگیرم میکنند
و آب دریا در آنها جاری می شود
و مرغان سپید نوروزی بر فراز آن به پرواز در میآیند
و هنگامی که نوشته هایم را پاره می کنم
تکه پاره ها چون شکسته های آینه ی نقره می شوند
چنانکه گویی ماه بر بساط نوشتن من شکسته است
مرا بیاموز چگونه درباره ات بنویسم
یا چگونه از یادت ببرم
غاده السمان
برچسبها: غاده السمان
در زندگانی من
نه جمله ی معترضه باش
و نه فاصله ی میان دو جمله
تو تمامی زندگی منی
نقطه ی آخر خط
و تنها کلمه در آغاز خط
دوستت می دارم
غاده السمان
برچسبها: غاده السمان
به زودی
تو را
به عقوبتی گرفتار خواهم کرد
به یاد ماندنی
به زودی
دوستت خواهم داشت!
غاده السمان
برچسبها: غاده السمان , عشق
ای که در بَرَم نیستی
شبت چگونه گذشت؟
شباهنگام به من اندیشیدی؟
کمی آه کشیدی؟
اشک در چشمت حلقه زد،
آماده گریه شد آیا؟
زندگانیِ بی تو چه ذوقی دارد؟
غذا و سخن و هوا چه معنی دارد؟
که من در گوشهی دور از این جهان
گم شده و بر باد رفتهام...!
| غاده السمان / ترجمه: سعید هلیچی |
برچسبها: غاده السمان
چگونه
فراموشت کنم
که من عشق را
یک بار با تو تقسیم کردم
و مرگ را بارها...
| غاده السمان |
+فقط یه آدم عاشق این شعر خوب میفهمه:))
برچسبها: غاده السمان , عشق
متهم ام
به دوست داشتنت
به این جرم افتخار میکنم
و به فراموش نکردنت
و آرزویم این است
که مجازاتم
حبسِ ابد در گردشِ خونِ تو باشد
غاده السمان
مترجم : اسماء خواجه زاده
برچسبها: غاده السمان , عشق
تمامي چيزهايي که دوست مي دارم از آن من نيست
دريا از آن من نيست
پاييز از آن من نيست
عشقت از آن من نيست
تنها زخمم از آن من است
خياباني که مرا به سوي مرگ زيبايم
با وباي خاطره سوق مي دهد
غاده السمان
برچسبها: غاده السمان

بعد از هر زخم تازهای برمیگردی
و هربار
عزیزتر از قبل
هربار عمیقتر از قبل
غادة السمان
مترجم : احمد دریس
برچسبها: غاده السمان
من با تو باشمُ تو با من
امّا با هم نباشیم،
جدایی این است!
خانهیی، منُ تو را در برگیرد
وَ در کهکشانی جای نگیریم،
جدایی این است!
قلبِ من اتاقی با دیوارهای عایقِ صدا باشد
وَ تو آن را به چشم ندیده باشی،
جدایی این است!
جستُ جو کردنِ تو در تنت،
جستُ جو کردنِ صدای تو در سخنت،
جستُ جو کردنِ نبض تو در دستانت،
جدایی این است!
"غاده السمان"
برچسبها: غاده السمان
عشـق تو را من اختراع کردم
تا در زیر باران بدون چتر نباشم
پیامهای دروغین
از عشق تـــو برای خودم فرستادم
عشق تو را اختراع کردم
چونان کسی که در تاریکی
تنها میخواند، تا نترسد...
برچسبها: غاده السمان , عشق
این منم
که طبق معمول
از دو مرد دل کَندم ،
مردی که دوستش داشتم
مردی که از او بیزار شدم
و هر دوی آنها
تویی ...
برچسبها: غاده السمان

بامدادان بر جایگاهی سنگی می نشینم
و برایت نامه های عاشقانه می نویسم
با قلمی از پر جغد
که آن را در دواتی
در دوردست فرو می برم
دواتی ملقب به دریا
دستم را برای دست دادن با تو دراز می کنم
اما تو ساحل دیگر دریایی ، در آفریقا
گرمای دستت را احساس می کنم
در حالی که انگشتان مرا در خود گرفته است
آه ! چه زیباست داستان عشق من با شبح تو
غاده السمان
ترجمه : عبدالحسین فرزاد
برچسبها: غاده السمان
عشق تو را من اختراع کردم
تا در زیر باران بدون چتر نباشم!
پیامهای دروغین
از عشق تو برای خودم فرستادم!
عشق تو را اختراع کردم
چون کسی که در تاریکی
تنها میخواند، تا نترسد!
غادة السمان
برچسبها: غاده السمان
منم آن زنی که
تمام کشتی ها در او غرق گشته
و تنهایش گذاشتند
و آنگاه که هیچ بادبانی
جز بالهایش برای او نمانده بود
آموخت که چگونه
از زن بودن رها شود
و به پرنده ی دریایی تبدیل شود
برچسبها: غاده السمان
دوستات دارم؛
چون با تو پدیدهی تازه و غریبی را شناختم که ناماش شادی است.
همهی کسانی که پیش از تو دوستشان داشتم،
برایام قفس ساخته بودند
و تازیانه
و لگام
و قیچی برای بالهایم
و دهانبندی برای ترانههای لولیوارِ درونام.
غادة السمان
برچسبها: غاده السمان
حال که از سادهترین چیزها متاثر میشوی، بسی رنج خواهی برد دوست من.
این جهان با آدمهای بسیار حساس، سر سازگاری ندارد.
غادة_السمان
برچسبها: غاده السمان
من دوستت داشتم
چنان که انگار آخرین عزیز من روی زمینی
و تو چنان رنجم دادی
انگار که آخرین دشمنت روی زمینم ...
برچسبها: غاده السمان
این من هستم
آنکس که
حاضر است
تمام دنیا را از دست بدهد
به این امید که
خودش را به دست آورد.
-غادة السمان؛فارسیِ مرجان وفایی
برچسبها: غاده السمان

