یک نوع دوست داشتن هم هست
که سالها از داشتنتش میگذرد
هیچ ردی نیست
نه حرفی
نه پیامی
هیچ ..
اما هنوز
تهِ دلت
ترکش های دوست داشتنش مانده !
همان هایی که وقتی شعر میخوانی
قدم میزنی
باران میبارد
و یا صدای موسیقی بلند میشود
ته دلت وول میخورند ...
این ترکش ها قدرت برگرداندن رابطه را ندارند
فقط دلتنگی میآورند
در همین حد که با چهار تا خاطره ی خوب
و دو سه تا خاطره ی بد با چاشنی بغض
سر و تهِ قضیه را هم میآورند ...
بیشتر از این از دستشان برنمیآید
نه از دستِ آن ها
نه از دلت ...
"مریم قهرمانلو"
برچسبها: مریم قهرمانلو
درست وقتی که کنار آمده ام !
وقتی تمامت را حریف شده ام ...
بغض ها را یکی یکی غلاف کرده ام
و درد مسیر رفت و آمد اش را تغییر داده
خاطره ها هم باورشان شده که از آن من نیستند ،
سر و کله ات پیدا میشود که چه؟!
که بهم بریزی تمامم را؟
هر چه رشته ام را به خیالت پنبه کنی؟
نه ...
من دیگر
من قبل از رفتنت نمیشوم!
رفتن...
رها شدن...
آدم ها را عوض میکند!
پس بیخودی نگرد...
اویی که بود را نمیابی...
تو دیگر
از من
رفته ای ...
"مریم قهرمانلو"
برچسبها: مریم قهرمانلو
دوست دارم که کمی سر به سرت بگذارم
گلِ مریم وسطِ بال و پرت بگذارم ...
هی بگویم که تو را دوست ندارم اما
یک سبد گل بخرم پشتِ درت بگذارم ...
بشنوم از دلِ خود مهرِ دلم را کندی
مشتی از نقل به کیفِ سفرت بگذارم ...
بروی پشتِ سرت را پیِ من چک بکنی ..
رفته ام اشک به پیشِ پدرت بگذارم ...
بشنوی غم زده ام باز بیایی سمتم
دستِ خود را ببرم بر کمرت بگذارم ...
غرقِ آغوش توام ، بنده غلط کردم اگر
دوست دارم که کمی سر به سرت بگذارم ...
مریم قهرمانلو
برچسبها: مریم قهرمانلو
در بین جمعیـت گُم ات کردم
سالِ هزار و سیصـد و گریه
سالی که قبل از عیدِ نوروزش
یک شالِ قرمز کرده ای هدیه ...
هر روز دنبالِ تو میگردم
آخر به غربـت میکشد کارم
دقت کنی میبینی ام در شهر
یک شالِ قرمـز بر سرم دارم ...
لعنت به من که دوستت دارم
لعنت به قرمـزهای بعد از تو
دیروز ها همراه من بودی
لعنت به این فـردای بعد از تو ...
میخواستم بال و پـرم باشی
یک تاجِ گل روی سرم باشی
عاشق کنی کلِ جهانم را
آن نیمه ی بهـترترم باشی ..
اما نشد .. رفتی.. امان از عشق
من هم برایت شعـر میریسم
پاییـز غوغا میکند اینجا
هر شب به یـادِ رفتنت خیسم ...
پس لرزه های رفتنت را هم
بردار و از این شهر راهی شو
هی خواستم مالِ خودم باشی
اصلا اسیرِ هر که خواهی شو !
مِهرِ زیادی هم زیان دارد !
میخواهمت میخواهمت کشک است
بیرون برو از عمـقِ احساسم
در را به روی عشـق خواهم بست ...
| مریم قهرمانلو |
برچسبها: مریم قهرمانلو
دنیای تاریکی به تَن دارم !
پس مانده های درد یعنی من
رفتی و پای رفتنت ماندم
با هرچه دارم
مرد
یعنی من...
| مریم قهرمانلو |
برچسبها: مریم قهرمانلو
خیلی از مشکلات حل میشد
اگر میتوانستیم یک عده را
بگذاریم روی شانههایمان
با خودمان ببریم
و زیر لب بگوییم:
الان نمیفهمی!
اما یک روز دوستم خواهی داشت
مرا نگه دار... :)
برچسبها: مریم قهرمانلو

در من
دیوانه ای جا مانده
که دست از
دوست داشتنت بر نمیدارد
با تو قدم میزند
حرف میزند
میخندد
شعر میخواند
قهوه میخورد
فقط نمیتواند
در آغوش بگیردت
به گمانم
همین بی آغوشی
او را
خواهد کشت
مریم قهرمانلو
برچسبها: مریم قهرمانلو
می ترسم یک روز آنقدر پیشرفت کنیم که خودمان از زندگی متنفـر شویم!
مثلا فکر کن می نویسی دوستت دارم و می نویسد من بیشتر...
بعد تلفنِ همراه خیلی هوشمند و دلسـوزت می گوید:
دروغ بود باور نکن همین الان به فلانی هم همین را گفت!
زنگ میزنی رد تماس میزند و می نویسد سر کلاس هستم
و یا هرچیزِ معقولِ دیگری که رد تماس را روا بداند،
بعد همان خیلی هوشمند می گوید پیشِ فلانی ست باور نکن.
یا همین آنلاین ها و تایپینگ ها!
فکر کن بنویسد در حال گفت و گو با فلانی...
نمیدانم...
از این حرص درار ها...
حسِ خوبی نیست...
اگر به این قسمت از زندگی رسیدیم
بگو دست نگه دارند
از آنجا به بعد دیگر دردِ بی درمان می شود!
بلا به دور...
#مریم_قهرمانلو
برچسبها: مریم قهرمانلو
آدم گاهی...
حواسش پرت میشود...
و غذا از دهن می افتد...
چای یخ میکند...
کاغذ خط خطی میشود...
درس چند خط در میان خوانده میشود...
تلفن خودش را میکشد...
تاکسی هی بوق میزند...
بعد که به خودش می آید...
میگوید من فقط داشتم یک لحظه به "او" فکر میکردم...
فقط یک لحظه... #مریم_قهرمانلو
.
برچسبها: مریم قهرمانلو
یک روز
من هم به جای دوست داشتن
دوست داشته می شوم !
کاش آن وقت هم
پای تو در میان باشد …
“مریم قهرمانلو”
برچسبها: مریم قهرمانلو
چقدر دلم میخواهد
از اول دوستت داشته باشم !
و دوباره ..
از اول ...
آخر میدانی
به قول مادربزرگ
همه چیـز
فقط اول اش خوب است
برچسبها: مریم قهرمانلو
کسی را نگه دار که بداند ده ثانیه مانده به انفجار ؛ کدام سیم را قطع کند
که قصه نمیرد و از دست نرود ... کسی را انتخاب کن که اسلحه اش قبل از شلیک قفل میکند
و خنجرش از شدت بی تجربگی بریدن بلد نباشد !
از همان هایی که ذوقِ چای عصرِ کنارِ پنجره را داشته باشد.
حتی حوصله ی بیحوصلگی هایت و دلشوره های وقت و بی وقتت را.
آدم باید تا وقتی که جانی مانده برای عزیزم گفتن و جانم شنیدن،
کسی را پیدا کند که بلد باشد کجا و چه وقت دوستت دارم گفتناش بغل هم داشته باشد ...
که زندگی با دوستت دارم های بغل دار بیشتر میچسبد
برچسبها: مریم قهرمانلو
این زن که دستش را رها کردی
قسمت شده مرد خودش باشد
چشم از همه عالم بپوشاند
فکرش پی درد خودش باشد
برچسبها: مریم قهرمانلو
مثل
گاز زدنِ گوجه سبزِ نوبرانه،
شوقِ راه رفتن زیر بارانِ اردیبهشت،
مثل ترد و تازه و داغ بودنِ نانِ سنگک
یا عطرِ چایِ دارچین با نبات
یا اصلا بوی عید
با رنگِ پول های تازه لای قرآن
دوست داشتنت را میگویم...
که بی گمان اگر هزار سال هم بگذرد
در من تازه میماند...!
برچسبها: مریم قهرمانلو
دوست بدارید ،
و بگذارید که دوست داشته شوید
آدم بدونِ این بساطها ،
زندگی از گلویَش
پایین نمیرود ...!
#مریم_قهرمانلو
برچسبها: مریم قهرمانلو
خیلی از مشکلات حل میشد
اگر میتوانستیم
یک عده را بگذاریم روی شانههایمان
با خودمان ببریم
و زیر لب بگوییم:
الان نمیفهمی!
اما یک روز
دوستم خواهی داشت
مرا نگه دار...
مریم قهرمانلو
برچسبها: مریم قهرمانلو



