بِکن فرهاد دل را ؛ کوه را کندن نمی ارزد
چه شیرین ها که قدر دانه ای ارزن نمی ارزد
تو ای پروانه دور شمع می رقصی نمی دانی
که می سوزاندت این شعله ؛ رقصیدن نمی ارزد
بگو با حضرت آدم که دنیا پر ز اندوه است
به اینجا آمدن با میوه ای چیدن نمی ارزد
بگفتا گر چه غمگینیم امّا عشق را دیدیم
برو ساقی خماری بهر نوشیدن نمی ارزد
اگر سلطان عالم نیز باشی نزد دلدارت
به حکم عشق گه گاهی سر افکندن نمی ارزد
بگو با آن نهال آخر که هیزم میشوی روزی
در این دنیای پر نامرد روییدن نمی ارزد
من از جریان هجر یوسف از یعقوب فهمیدم
که ماندن گاه با دشمن تراشیدن نمی ارزد
قلم هارا شکستند از بلای عشق شاعر ها
تو هم ای دوست ساز عشق را بشکن ؛ نمی ارزد
علی نصیری
برچسبها: علی نصیری
مصرعی شعر به پا بندِ نگارم بزنید
بوسه ام را به رهِ رفتنِ یارم بزنید
در به در بر سرِ هر کوچه زنم داد ولی
لبِ من را به غزل دوخته دارم بزنید
تحفه ی روزِ تولد شبِ شعری سرد است
جشنِ خردادیِ من را به بهارم بزنید
گرچه این عمر همه حسرت و غم بود ولی
ضربان در ضربان عشق به تارم بزنید
غافل از خویش شدم موی سپید حسرتِ تو
حرف آخر، پیکِ من را به غبارم بزنید
علی نصیری
برچسبها: علی نصیری
باد میوزد ...
خنده ام در پاییزِ گیسوانت
گم خواهد شد!
یادِ تو اما
سرخ میشود
روی گونه ام....
انگار بوسه هایت
میهمان ناخوانده است...!
علی نصیری
برچسبها: علی نصیری
اگر رفتی
انعکاسِ صدایت را
جایی
میانِ پرسه های کودکانه ات
چال کن
عشق،
در چمدانی پوسیده
جا نمی شود
علی نصیری
برچسبها: علی نصیری
کم می آورم
و لبخندم
پشتِ لبهایم پنهان می شود!
ساعت از حدِ خود میگذرد!
به شب رسیده ام!
به لحظه ی بوسیدنت!!
ثانیه ها مجال بدهید!
شعرهایم گم شده اند!
علی نصیری
برچسبها: علی نصیری
بازگشت به خیالِ من
یعنی
تمامِ قصه ها
دروغ هستند
تبر را از زخم هایت بردار
کلاغ ها به خانه نمی رسند...
علی نصیری
برچسبها: علی نصیری
آسمانِ سرزمینم
به رنگین کمان ختم میشود
و من,
از پسِ این رنگها
به هورامان میرسم
و تاجی از خورشید
بر سرِ شیرزنانش میگذارم!
تاریخ اگر ورق بخورد
من
تقویمم را
هنوز هم که هنوز است
ایرانی ستایش میکنم!
علی نصیری
برچسبها: علی نصیری
چراغ ها را خاموش میکنم!
ماه را می پوشانم
در قابِ پنجره!فریادها!؟
کمی آهسته تر سکوت کنید!
صدای نوشتن می آید!
آخرین بازمانده از نسلِ عاشقی!؟
به سرزمینِ نرسیدن هاخوش آمدی.
علی نصیری
برچسبها: علی نصیری