✈2★در امتدادک🍃♥️🍃ــمهتاب🍂🧡💙🍂وچه👤

🦋🪁🌳✰فراموش نکنیدکه سپاسگزار باشید.هر روز(حوالی خدا)☀️♡

✈2★در امتدادک🍃♥️🍃ــمهتاب🍂🧡💙🍂وچه👤 | محمدعلی بهمنی

🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊
✈2★در امتدادک🍃♥️🍃ــمهتاب🍂🧡💙🍂وچه👤 🦋🪁🌳✰فراموش نکنیدکه سپاسگزار باشید.هر روز(حوالی خدا)☀️♡

دارم تظاهر می کنم که: بردبارم
هرچند تاب روزگارم را ندارم
شاید لجاجت با خودم باشد ! غمی نیست
من هم یکی از جرم های روزگارم
من هم به مصداق" بنی آدم..." ببخشید
...گاهی خودم را ز شمایان می شمارم
حس می کنم وقتی که غمگینید باید
با ابر شعرم بغض هاتان را ببارم
حتی خودم وقتی که از خود خسته هستم
سر روی حس شانه هاتان می گذارم
فهمیده ام منها شدن تفهیم جمع است
تنهایی جمع شما را می نگارم
شاید همین دل باوری ها شاعرم کرد
شاید به وهم باورم امید وارم
هر قطره ی دلکنده از قندیل ، روزی
می فهمدم ، وقتی ببیند آبشارم !!!

«محمدعلی بهمنی»


برچسب‌ها: محمدعلی بهمنی

تاريخ : پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ | 0:24 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

من همین‌قدر که با حال و هوایت، گهگاه

من همین‌قدر که با حال و هوایت، گهگاه
برگی از باغچه‌ی شعر بچینم کافی‌ست...!

محمدعلی بهمنی


برچسب‌ها: محمدعلی بهمنی

تاريخ : سه شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۱ | 0:11 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

دلواپسی ام نیست

دلواپسی ام نیست، چه باشی چه نباشی

احساس تو کافی ست، چه متن و چه حواشی

از خویش گذشتم، ببرم خاک کن اما

شعرم چه؟ نه! بی ذوق مبادا شده باشی

می خواستم از تو بنویسم که مدادم

خندید: چه مانده است مرا تا بتراشی

مجموعه ی آماده ی نشرم، خبر بد

یک خالی پر، خط به خط اش روح خراشی

شصت و سه غزل له شده در زلزله ی من

شصت و سه نفس، شصت و سه حس متلاشی

نفرین نه، سوال است: چه گونه دلت آمد

بارانم! اسیدانه به من زخم بپاشی؟

(محمد علی بهمنی)


برچسب‌ها: محمدعلی بهمنی

تاريخ : پنجشنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۱ | 0:12 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

گلدون بی گلُ

گلدون بی گلُ رو طاقچه می‌ذاری واسه چی ؟
گلدون خالی مث خونه‌ی خالی می‌مونه

غربت خونه‌ی خالی‌رو تو می‌دونی
نذار گلدونم مث من این‌جا تووی غربت بمونه


اون‌که خوبه همیشه خالی بمونه قفسه
گلدون بی‌گلُ، زشته روی طاقچه بذاری

دل گل می‌شکنه این خیلی غم‌انگیزه براش
تو خودت دلت شکسته‌س چرا باور نداری ؟

 

" محمدعلی بهمنی "


برچسب‌ها: محمدعلی بهمنی

تاريخ : دوشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۱ | 0:10 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

دلم گرفته،

دلم گرفته،

به خودم قول داده‌ام‌ اما

برایتان ننویسم چه با دلم کردند...
 

محمد علی بهمنی


برچسب‌ها: محمدعلی بهمنی

تاريخ : یکشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۱ | 1:1 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

گاهی

گرچه نزد شما تشنه ی سخن بودم


برچسب‌ها: محمدعلی بهمنی

تاريخ : سه شنبه ۵ بهمن ۱۴۰۰ | 0:58 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

دریا شده است خواهر و من هم برادرش

دریا شده است خواهر و من هم برادرش
شاعرتر از همیشه نشستم برابرش

خواهر سلام! با غزلی نیمه آمدم
تا با شما قشنگ شود نیم دیگرش

میخواهم اعتراف کنم هر غزل که ما
با هم سروده ایم جهان کرده از برش

خواهر! زمان، زمان برادرکشیست باز
شاید به گوش ها نرسد بیت آخرش

با خود ببر مرا که نپوسد در این سکون
شعری که دوست داشتی از خود رهاترش

دریا سکوت کرده و من حرف میزنم
حس میکنم که راه نبردم به باورش

دریا! منم! هم او که به تعداد موج هایت
با هر غروب خورده بر این صخره ها سرش

هم او که دل زده است به اعماق و کوسه ها
خون می خورند از رگ در خون شناورش

خواهر! برادر تو کم از ماهیان که نیست
خرچنگ ها مخواه بریسند پیکرش

دریا سکوت کرده و من بغض کرده ام
بغض برادرانه ای از قهر خواهرش

محمدعلی_بهمنی


برچسب‌ها: محمدعلی بهمنی

تاريخ : پنجشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۰ | 6:16 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

وقتی همه جا از غزل من سخنی هست

وقتی همه جا از غزل من سخنی هست
یعنی همه جا تو
همه جا تو
همه جا تو...
پاسخ بده از این همه مخلوق چرا من؟!
تا شرح دهم
از همه خلق چرا تو...

محمدعلی بهمنی


برچسب‌ها: محمدعلی بهمنی

تاريخ : سه شنبه ۱۴ دی ۱۴۰۰ | 6:36 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

چقدردلخوشی خواب ها کم است

عکس نوشته fatemehzahra.t 22423060 - عکس ویسگون


برچسب‌ها: محمدعلی بهمنی

تاريخ : شنبه ۴ دی ۱۴۰۰ | 23:47 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

تعداد صورت مسأله را تغيير نمي دهد

تعداد
صورت مسأله را تغيير نمي دهد
حدس بزن
چند بار گفته ايم و شنيده نشده ايم
چند بار شنيده ايم و
باورمان نشده است
چند بار ؟

پدرم مي گفت :
پدر بزرگ ات ، دوستت دارم را
يک بار هم به زبان نياورد
مادر بزرگ ات اما
يک قرن با او عاشقي کرد

محمدعلي بهمني


برچسب‌ها: محمدعلی بهمنی

تاريخ : چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ | 6:36 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

تو را گم می كنم هر روز و پیدا می كنم هر شب

تو را گم می كنم هر روز و پیدا می كنم هر شب
بدین سان خوابها را با تو زیبا می كنم هر شب

تبی این گاه را چون كوه سنگین می كند آنگاه
چه آتشها كه در این كوه برپا می كنم هر شب

تماشایی است پیچ و تاب آتش ها .... خوشا بر من
كه پیچ و تاب آتش را تماشا می كنم هر شب

مرا یك شب تحمل كن كه تا باور كنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می كنم هر شب

چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
كه این یخ كرده را از بیكسی ها می كنم هرشب

تمام سایه ها را می كشم بر روزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا می كنم هر شب

دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می كنم هر شب

كجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی ؟
كه من این واژه را تا صبح معنا می كنم هر شب


برچسب‌ها: محمدعلی بهمنی

تاريخ : یکشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۰ | 0:27 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

این‌همه تنهایی در یک شهر...

این‌همه چتر
در یک باران
این‌همه تنهایی
در یک شهر...

محمدعلی بهمنی

+تنهایی هامون خیلی بزرگ شده.


برچسب‌ها: محمدعلی بهمنی , تنهایی

تاريخ : چهارشنبه ۲۱ مهر ۱۴۰۰ | 23:27 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

دلم فریاد می‌خواهد

دلم فریاد می‌خواهد
ولی در انزوای خویش...

"محمد علی بهمنی"


برچسب‌ها: محمدعلی بهمنی

تاريخ : یکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰ | 0:51 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

‏دو استکان بنشین رفعِ خستگی خوب است 

‏دو استکان بنشین رفعِ خستگی خوب است 
دوباره در دلم انگار، چای دم کردند ...


برچسب‌ها: محمدعلی بهمنی

تاريخ : چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۴۰۰ | 7:40 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

نشد سلام دهم - عشق را جواب بگیرم

نشد سلام دهم - عشق را جواب بگیرم
غـــرور یـــخ زده را ، رو بــــه آفتاب بگیرم
نشد که لحظه ی فرّار مهربان شدنت را
بـــه یادگار ، برای همیشه قاب بگیــــرم

استاد محمد علی بهمنی


برچسب‌ها: محمدعلی بهمنی

تاريخ : دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹ | 21:17 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

از خانه بیرون می‌زنم ، اما کجا امشب ؟

از خانه بیرون می‌زنم ، اما کجا امشب ؟
شاید تو می‌خواهی مرا در کوچه‌ها امشب

پشت ستون سایه‌ها ، روی درخت شب
می‌جویم اما نیستی در هیچ جا امشب


می‌دانم آری نیستی ، اما نمی‌دانم
بیهوده می‌گردم بدنبالت چرا امشب ؟

هرشب تو را بی‌جستجو می‌یافتم اما
نگذاشت بی‌خوابی بدست آرم تو را امشب


#محمدعلی_بهمنی


برچسب‌ها: محمدعلی بهمنی

تاريخ : دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹ | 21:8 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

فقط همین!

از هرچه هست و نیست گذشتم، ولی هنوز
در مرز چشم‌های تو گیرم
فقط همین...

با دیدنت زبان دلم بند آمده است
شاعر شدم که لال نمیرم
فقط همین!

محمدعلی بهمنی


برچسب‌ها: محمدعلی بهمنی

تاريخ : جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ | 21:9 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

تو را گم مے كنم هر روز و پیدا مے كنم هر شب

تو را گم می كنم هر روز و پیدا می كنم هر شب
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می كنم هر شب

تبی این کاہ را چون كوہ سنگین می كند آن گاہ
چـہ آتش ها كـہ در این كوہ برپا می كنم هر شب

تماشایـی ست پیچ و تاب آتش ها، خوشا بر من
كـہ پیچ و تاب آتش را تماشا می كنم هر شب

مرا یك شب تحمل كن كـہ تا باور كنی ای دوست
چگونـہ با جنون خود مدارا می كنم هر شب


چنان دستم تهی گردیدہ از گرماے دست تو
كـہ این یخ كردہ را از بی كسی، ها می كنم هر شب

دلم فریاد می خواهد ولے در انزواے خویش
چـہ بی آزار با دیوار نجوا می كنم هر شب

كجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی؟
كـہ من این واژہ را تا صبح معنا می كنم هر شب


" محمدعلے بهمنے "


برچسب‌ها: محمدعلی بهمنی

تاريخ : چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ | 20:14 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

این شهر بی‌نقاب مرا قبولم‌نمی‌کند...

این شهر
بی‌نقاب مرا قبولم‌نمی‌کند...


برچسب‌ها: محمدعلی بهمنی

تاريخ : دوشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۹ | 7:18 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |

این‌همه چتر در یک باران

این‌همه چتر در یک باران
این‌همه تنهایی در یک شهر...


برچسب‌ها: محمدعلی بهمنی

تاريخ : سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۹ | 18:59 | نویسنده : 🧡مُحَمّد❤️🪁🌳🕊 |
<< مطالب جدیدتر         مطالب قدیمی‌تر >>


.: Weblog Themes By SlideTheme :.