ما سر و پنجه و قوت نه از این جان داریم
ما کر و فر سعادت نه ز کیوان داریم
آتش دولت ما نیست ز خورشید و اثیر
سبحات رخ تابنده ز سبحان داریم
رگ و پی نی و در آن دجله خون می جوشیم
دست و پا نی و در آن معرکه جولان داریم
هفت دریا بر ما غرقه یک قطره بود
که به کف شعشعه جوهر انسان داریم
چه کم ار سر نبود چونک سراسر جانیم
چه غم ار زر نبود چون مدد از کان داریم
بوهریره صفتیم و به گه داد و ستد
دل بدان سابقه و دست در انبان داریم
اهرمن دیو و پری جمله به جان عاشق ماست
چونک در عشق خدا ملک سلیمان داریم
در چه و حبس جهان گر چه رهین دلویم
چند یعقوب دل آشفته به کنعان داریم
شمس تبریز شهنشاه همه مردان است
ما از آن قطب جهان حجت و برهان داریم
برچسبها: مولوی , خدا
آن شب که دهی نور چو مه تا به سحرگاه
من در پی ماه تو چو سیاره دوانم
وان روز که سر برزنی از شرق چو خورشید
ماننده خورشید سراسر همه جانم.
"مولانا"
برچسبها: مولوی
بکشید یار گوشم که تو امشب آن مایی
صنما بلی ولیکن تو نشان بده کجایی
چو رها کنی بهانه بدهی نشان خانه
به سر و دو دیده آیم که تو کان کیمیایی
...
صنما تو همچو شیری من اسیر تو چو آهو
به جهان کی دید صیدی که بترسد از رهایی
صنما هوای ما کن طلب رضای ما کن
که ز بحر و کان شنیدم که تو معدن عطایی
برچسبها: مولوی
از لذت دزدی او هر پاسبان دزدی شده
از حیله و دستان او هر زیرکی گشته نهان
#مولوی
* قشنگترین مچگیری دنیا
برچسبها: مولوی
طبیب درد بیدرمان کدامست
رفیق راه بیپایان کدامست
اگر عقلست پس دیوانگی چیست
وگر جانست پس جانان کدامست
چراغ عالم افروز مخلد
که نی کفرست و نی ایمان کدامست
پر از درست بحر لایزالی
درونش گوهر انسان کدامست
غلامانه است اشیاء را قباها
میان بندگان سلطان کدامست
یکی جزو جهان خود بیمرض نیست
طبیب عشق را دکان کدامست
خرد عاجز شد اندر فکر عاجز
که سرکش کیست سرگردان کدامست
بت موزون به بتخانه بسی جست
که موزونات را میزان کدامست
چه قبله کردهای این گفت و گو را
طلب کن درس خاموشان کدامست
برچسبها: مولوی
روز و شب ظاهر دو ضد و دشمنند
لیک هر دو یک حقیقت میتنند
هر یکی خواهان دگر را همچو خویش
از پی تکمیل فعل و کار خویش
#مثنوی_مولانا
برچسبها: مولوی
رو در صف بندگان ما باش و مترس
خاک در آسمان ما باش و مترس
گر جملهٔ خلق قصد جان تو کنند
دل تنگ مکن از آن ما باش و مترس
#حضرت_مولانا
برچسبها: مولوی

