
و به راستی هیچ چیز هرگز جای رفیق گمشده را پر نخواهد کرد.
نمی توان برای خود دوستان قدیمی درست کرد.
هیچ چیز با این گنجینه ی خاطرات مشترک،
این همه رنج ها و مصائبِ با هم چشیده،
این همه قهرها و آشتی ها و هیجان های تند همسنگ نیست.
این دوستی ها تکرار نمی شوند.
کسی که نهال بلوطی به این امید می نشاند که
به زودی در سایه اش بنشیند، خیالی خام می پرورد!
موضوعات مرتبط: 🌿🌿معرفی کتاب
برچسبها: آنتوان دوسنت اگزوپری
من شبها هنوز هم خواب آن خانه را میبینم
خانه هزار متری گلکاری شده
چهار اتاق در طبقهی اول داشت
در طبقهی بالا سه اتاق مخصوص پذیرایی که بروجردیها به این نوع اتاقها شبستان میگویند
بین دو اتاق و شبستان یک سه دری کوچک بالا بود
و یک انباری کوچک که به آن صندوقخانه میگفتیم
حیاط دویست متری آجری که یک حوض بزرگ در وسطش قرار داشت
حیاط سه تا پله میخورد تا به باغ بزرگی وارد میشد
و سمت راست دو تا سه دری بزرگ با شیشههای رنگی قرار داشت
توی باغ با انواع درختهای شاهتوت، خرمالو، زردآلو هر سال میوه میدادند
و قسمتی از باغ هم چمنکاری شده بود و چهار بید مجنون روی چمنها سایه میانداخت...
از کتاب آمدیم خانه نبودید
موضوعات مرتبط: 🌿🌿معرفی کتاب
او برایم بیشتر از یک انسان بود، شاید یک پری یا یک جن بود …
نمی دانم او چه بود، هر چه بود کسی بود که تا به حال هیچ کس همانندش را هرگز ندیده بود
و در عین حال هر چیزی بود که هر کسی تا به حال خواسته است
و من در یک لحظه در پرتگاه عشق بلعیده شدم.
(کتاب دیوید کاپرفیلد – چارلز دیکنز)
موضوعات مرتبط: 🌿🌿معرفی کتاب
برچسبها: چارلزدیکنز
دلخوش به خندههای منِ خیره سر نباش!
دیوانه ها به لطف خدا، غالباً خوش اند…
حسین_زحمتکش
.
آن شاعران که از تو به توصیف تن خوشند
کورند آنقدر که به یک پیرهن خوشند
زیبایی ات وسیع تر از حد وصف ماست
بدبخت مردمی که به اشعار من خوشند!
دلخوش به خندههای منِ خیره سر نباش
دیوانه ها به لطف خدا، غالباً خوشند!
مو وا کن و ببین که در این شهر ، عده ای
با آن کمند گرم به هم ریختن خوشند
گاهی مرا نگاه کنی رد شوی بس است
آنها که بی کسند به یک در زدن خوشند
#حسین_زحمتکش
از کتاب #از_عشق_برگشته
موضوعات مرتبط: 🌿🌿معرفی کتاب
برچسبها: حسین زحمتکش , خدا
💚✨ادامه مطلب✨💚

خاطره «#مگه #من #شاهم...»
✍️ماشین که ایستاد فوری پیاده شدم و در را برای حاجی باز کردم.
به خیال خودم می خواستم پیش مهمان های #حاج #قاسم کلاس کار را حفظ کنم.
وقتی پیاده شد،با اخم نگاهم کرد.
نگذاشت برای بعد،همان جا ناراحتی اش را بروز داد و عصبانی گفت:
کی به تو گفت این کار رو بکنی؟!آرام گفتم:خب حاجی!دیدم مهمون دارید،بَده.
همان قدر عصبانی ادامه داد:مگه من شاهم
که در رو برام باز می کنی؟!هیچ وقت این طور عصبانی ندیده بودمش.
📚 منبع: #کتاب #سلیمانی #عزیز۲ ص ۱۱۰
موضوعات مرتبط: 🌿🌿معرفی کتاب
برچسبها: شهید
چشم هایم را بوسیدم و کنار گذاشتم
نابینا بودن
شاید بهترین معجزه ی قرن باشد
وقتی از زخم هایت
زیباترین گل ها روئیده می شوند.
پلک هایم را باز نکن
که دردها قد می کشند
به اندازه ی یک خون
به اندازه ی لهجه ی تمام نیلوفرانی
که پای مرداب بی ترجمه ماندند
بگذار آن اتفاق قشنگ بیافتد
آن اتفاق نرسیده ی شفاف
دست هایت را بگیرم
و چشم هایمان
از این ماه عسل آبی شوند
و فرزندان نیامده ی ما
ما را با هم اشتباه بگیرند..
"گرشاسب صفایی"
از کتاب: امپراطوری با یک پاپیون درد
موضوعات مرتبط: 🌿🌿معرفی کتاب
برچسبها: گرشاسب صفایی

گذشته به درد ما نمي خوره. آينده پر از دلواپسيه.
فقط حال واقعيه، همون اين جا و اکنون
موضوعات مرتبط: 🌿🌿معرفی کتاب

صدای خنده های تو
افتادن تکه های یخ است
در لیوان بهار نارنج
بخند
می خواهم گلویی تازه کنم.
"محسن حسینخانی"
از کتاب: بهار نارنج
موضوعات مرتبط: 🌿🌿معرفی کتاب
برچسبها: محسن حسینخانی
اینجا روزها و شبها به فصلهای رفتار تقسیم شده اند
و تابع قانونهای دقیق و بی خطا هستند...
مال همسایه ای را با لبخندی دزدیدن ،
هدیه هایی با حرکت زیبای دست به کسان بخشیدن ،
با حزم تمجید کردن ،
با احتیاط متهم کردن ،
روحی را باکلمه ای در هم شکستن ،
تنی را با نفسی به آتش کشیدن ،
و آنگاه در پیایان روز دست شستن...
موضوعات مرتبط: 🌿🌿معرفی کتاب
برچسبها: جبران خلیل جبران

روزي مي رسد که نسبت به همه چيز بي تفاوت مي شوي
نه از بدگويي هاي ديگران مي رنجي
و نه دلخوش به حرف هاي عاشقانه ي اطرافت به آن روز مي گويند:
پيري آن روز ممکن است براي برخي پس از سي سال از اولين روزي که پا به اين دنيا گذاشته اند
فرا برسد و براي برخي پس از هشتاد سال هم هرگز اتفاق نيفتد
گابريل گارسيا مارکز سفر به خیر، آقاي رئيس جمهور
موضوعات مرتبط: 🌿🌿معرفی کتاب
برچسبها: گابریل گارسیا مارکز

چقدر جهان می تواند زیبا باشد
اگر در آن فقط
هنر و لذت و عشق وجود داشت ...
📕 دختری که رهایش کردی
👤 #جوجو_مویز
موضوعات مرتبط: 🌿🌿معرفی کتاب
برچسبها: جوجومویز
بعد از هیتلر، همه ی آلمان درک کردند که او
چه بلایی بر سر کشور و زیربناهای آن آورده است؛
اما یک چیز نابود شده ی اساسی بود که
هرکسی نمی فهمید و آن، خیانت هیتلر به کلمات بود!
خیلی از کلمات شریف، دیگر معنی خود را از دست داده بودند،
پوچ و مسخره شده بودند. عوض شده بودند.
آشغال شده بودند.
کلماتی مانند آزادی، آگاهی، پیشرفت و عدالت...
موضوعات مرتبط: 🌿🌿معرفی کتاب
برچسبها: هاینریش بل
بازگشت به دیروز فایده ای ندارد، زیرا آن زمان من شخص دیگری بودم.
(کتاب آلیس در سرزمین عجایب – لوئیس کارول)
موضوعات مرتبط: 🌿🌿معرفی کتاب
برچسبها: لوئیس کارول
صورتم را به شانهاش گذاشتم و گفتم :
دوست دارم ماهِ من و تو همیشه پشت ابر بماند و هیچکس از عشق ما باخبر نشود !
آدمها حسودند ، زمان بخیل است و دنیا عاشق کش است ...
سال بلوا
عباس معروفی
موضوعات مرتبط: 🌿🌿معرفی کتاب
برچسبها: عباس معروفی
زندگی کن و از تمامی روزهایت یکسر لذت ببر،
و بمیر هنگامیکه مرگت فرا میرسد؛
دل به هراس مرگ مسپار!
مبادا که پیش از آنکه لحظهٔ مرگت فرا برسد،
زندگیت را تباه کند.
موضوعات مرتبط: 🌿🌿معرفی کتاب
برچسبها: آرتورکوستلر , زندگی , مثبت
صدایت روی بوی بهار نارنج میلغزد.
از جنس همان میشود.
صدایت در بهار بهار است،
صدایت در زمستان بهار است.
حرف بزن،
من تا ابد به صدایت گوش میدهم
تا نقطهای شوم
در خط کاتبی که صدای تو را مینویسد...
"شهریار مندنی پور"
از کتاب: شرق بنفشه
موضوعات مرتبط: 🌿🌿معرفی کتاب
برچسبها: شهریارمندنیپور
آیا هرگز به خودتان گفته اید،
ای کاش یک بار دیگر میتوانستید
با کسی که خیلی دوستش داشتید
و او را از دست دادید گفتگو کنید؟
یا فرصت دیگر بدست می آوردید
تا آن زمان از دست رفته را،
زمانی که تصور میکردید او تا ابد زنده
و با شما خواهد بود جبران کنید؟
اگر چنین است، بدانید چنانچه سالها
زندگی کنید، روزها بگذرانید،
هیچ یک از آنها جای آن روزی را
که در آرزویش هستید نمیگیرد.
موضوعات مرتبط: 🌿🌿معرفی کتاب
برچسبها: میچ آلبوم
شاید انسان ترجیح میدهد درکش کنند
تا اینکه دوستش داشته باشند.
موضوعات مرتبط: 🌿🌿معرفی کتاب
برچسبها: جورج اورول
اگر از دورترین کرانه های فضا به زمین بنگریم
به کوچکی ذره ی غبار خواهد بود .
دفعه ی بعد که کلمه ی انسانیت را می نویسی
این را به یاد داشته باش...
موضوعات مرتبط: 🌿🌿معرفی کتاب
برچسبها: پل استر

